تا دستات خونی تر نشه
تا 4 تا لیوان پرت نشه...جهنمه واسه ما...تو می خوابی من میرم بیرون میشم پادشا
واست خوندم قبل صبح ...چشمات باز و بسته شد ....وقتی عکسات بود تو قابشون خوب بود حالمون شدی با یه بوس آروم با اون خنده هات که با دقیقه ها میرن تو خواب و بیداری وقتی پیاده راه میرم از سر بی حس تا پام...