پ مثه خودمی:victory:
کی دینیم همدیگره...دوس دآرم تره بیدینم:w16:
نه لپ ندارم به اون صورت ولی گونه دارم:w12:
باشه کتلم میارم...بابا چه خبره اینقده جاهاز؟...کیسه و روشورش پایه تویه هااااااااااااا:w15:
تا 2 بعد از ظهر خسبیدم:w11:
اهان استخونییی؟:D
اره من از هر دوجانبه بابابزرگام اشپز بودن یکی رستوران داش اون یکی سراشپز بود
خوشم میاد مثه خودم اب تو دیتی :w15:
باوشه ...گالوش مالوش نوموخای بخررررررررررررررم مرده خاخور:biggrin:
خو پ گوشتالویی:D
بابابزرگ من سراشپز مهمانخانه ایران اون قدیم ندیما بوده چیزایی که اون بلده ما نه بلدیم نه خوردیم غذاهای فرنگی خوشمزه ای درس می کنه:cool:
باوشه من لگن افتابه رنگ قرمزشو میارماااااااااااااا گفته باشم:surprised:
نکنه تو کارگاه شمسی بودی؟
اره از صبح دیروز تا الان اصلن نخابیدم دیشب تا صب ور ور میزدم هرچی می خوندم تموم که نمی شد
ینی افتابه و خاک اندازم مارکدارش هس؟
:whistle:
بس که جفتمون زیاد از حد کنجکاویم
اره الان دقیقن 24 ساعته که نخابیدم هیچ تمایلیم به پشتی و پتوم نشون نمیدم:surprised:
عالی عالی:D.........من برم در فکر جاهازم باشم تشتو تبلا رو حاضر کنم خاک اندازو افتابم نیازه:surprised: