قطعا هر جای زندگیم بفهمم ازش جدا میشم ..
منتها به این مسئله فکر نمی کنم چون نمی خوام با ترس از وقوع این ناخوداگاه این خیانت بزرگ و تو زندگیم بکشونم..
فلورانس میگه ...
نگرانی برای چه؟ ان هم برای چیزی که شاید هیچ وقت اتفاق نیفتد...........
اگر چه هدف من این است که عشق را بفهمم و اگر چه برای من فکر کردن در مورد آدم هایی که قلبم را به آن ها داده ام زجر آور است اما متوجه شده ام آن ها که قلب مرا لمس کرده اند از برانگیختن جسم من عاجز بودند و آن ها که جسم مرا برانگیختند از لمس قلب من عاجز بودند..
پائولو کوئلیو
کاش می دونستی بی تو چی می کشم ..
بی تو .. و بدون اون نگاه و صدات...
کاش از شبای پر از اشک و تنهایی من بدونی ...
کاش بدونی من منتظر م...منتظر فقط یه لحظه ..
ای خدا..
ای خدا...
به گوشش برسون ...که من اینجا منتظرم ..منتظر لحظه ای که فقط بهش بگم حالت چطوره؟
که بگم دوست دارم ...به اندازه تموم لحظه...
راستش این تاپیک خیلی سوتی های جالب داره ..
ولی من واقعا متاسفم واسه افرادی که هر چیزی و هر جایی بیان می کنن و تازه با اسپم اون و پر رنگ ترم میکنن..
مثلا این جا همه افراد قشر تحصیلکرده اند...واقعا جای تاسف..:warn:
مامان یکی از دوستام از این جور آدمایی که هر کی یه بیماری داره میگه آره منم همین جوریم و این مریضی رو دارم..
یه باری یه چیزی داشتیم از یه بنده خدایی می گفتیم ..بیچاره مرد بود و مریضیشم مردونه...
..داشتیم عوارض و علائمش و می گفتیم ..
که یهو این از راه رسید گفت آره دیگه ..منم این علائم و دارم...فکر...
چند روز پیش عموم اینا شب اومده بودن خونه ما ....من آخر شب باهاشون رفتم خونشون...
وقتی رسیدیم ..چند دقیقه بعد عموم اومد تو اتاق دختر عموم.. گفت ..خب خوش اومدی ..
نمی دونم چرا یهو ...پاشدم ..گفتم ..ا...سلام ..حال شما؟؟؟:eek:
همه شون تا 1 ساعت داشتن می خندیدن..
منم تو هم چنین شرایطی هستم..جویای کار خوب هستم ...و البته کنارش درس رو هم ادامه میدم...
فکر کنم به علاقه ربط داره اگر شناختی از این رشته داری خب چه اشکالی داره....من خودم مکانیک رو واسه ارشد ادامه میدم...