نتایح جستجو

فریاد زیر آب ضيافت هاي عاشق را خوشا بخشش . خوشا ايثار خوشا پيدا شدن در عشق . براي گم شدن دريا چه دريايي ميان ماست . خوشا ديدار ما در خواب چه اميدي به اين ساحل . خوشا فرياد زير اب خوشا عشق و خوشا خون جگر خوردن خوشا مردن . خوشا از عاشقي مردن اگر خوابم .اگر بيدار . اگر مستم . اگر هشيار مرا ياراي...

اجازه کوهو ميذارم رو دوشم رخت هر جنگو می پوشم موجو از دريا می گيرم شيره ی سنگو می دوشم ميارم ماهو تو خونه می گيرم با دو نشونه همه ی خاک زمينو می شمارم دونه به دونه اگه چشمات بگن آره هيچ کدوم کاری نداره اگه چشمات بگن آره هيچ کدوم کاری نداره دنيا رو کولم می گيرم روزی صد دفعه مي ميرم می کنم...

از تو هرچه را ساختم عاقبت شكست شكست شكست من با هميشه باختم باختم باختم باختم باختم من نه آبشار من نه جويبار من نه چشمه سار من نه سبزه و نه رود من نه بر آسمان گرم مهر دميده اي من نه از شاخ سرد قهر رميده زود هرچه بود از تو بود هرچه بود از تو بود از تو بود از تو بود من هميشه شوره...

نفرین نامه شرمت باد ای دستی كه بد بودی بدتر كردی هم*بغض معصومت را نشكفته پرپر كردی هم*بغض معصومت را نشكفته پرپر كردی ننگت باد اي دست من اي هرزه گرد بي*نبض آن سرسپرده*ات را بي يار و ياور كردی اي تكيه داده بر من اي سرسپرده بانو با اين نادرويشي*ها آخر چرا سر كردی دستي با اين بي*رحمي ديگر بريده...

توصيف رويت در هزاران دفتر عشق كمرنگ تر از رد پاي يك خيال است بلبل كه كارش بود شرح سوسن باغ با صد زبان در وصف سيماي تو لال است

زير باران بيا قدم بزنيم حرف نشنيده اي به هم بزنيم نو بگوييم و نو بينديشيم عادت کهنه را به هم بزنيم و ز باران کمي بياموزيم که بباريم و حرف کم بزنيم کم بباريم ، ولي همه جا عالمي را به چهره نم بزنيم چتر را تا کنيم و خيس شويم لحظه اي پشت پا به غم بزنيم سخن از عشق خود...

از غم خبری نبود اگر عشق نبود دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود ؟ بی رنگ تر از نقطه ی موهومی بود این دایره ی کبود ، اگر عشق نبود از آینه ها غبار خاموشی را عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود ؟ در سینه ی هر سنگ دلی در تپش است از این همه دل چه سود اگر عشق نبود ؟ بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود...

مراحل زیر را به ترتیب انجام دهید ، تا معجزه ای شگفت انگیز را متوجه شوید. (این مطلب برگرفته از اساطیر چینی است) 1- ابتدا کف دو دستتان را روبروی هم قرار دهید و دو انگشت میانی دست های چپ و راستتان را پشت به پشت هم بچسبانید. 2- چهار انگشت باقی مانده را از نوک آنها به هم متصل کنید. 3- به...

به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد دفتر قلب مرا وا كن و نامی بنویس سند عشق به امضا شدنش می ارزد گرچه من تجربه ای از نرسیدن هایم كوشش رود به دریا شدنش می ارزد كیستم ؟… باز همان آتش سردی كه هنوز حتم دارد كه به احیا شدنش می ارزد با دو دست تو...

اگر زدستم به جان رسیدی وگر محبت ز من ندیدی مرا ببخشا خطا ز من بود تو ای پریرو خطا نکردی

عشق از دیدگاه حاج آقا: استغفرالله باز از این حرفای بی ناموسی زدی. (جمله عاشقانه : خداوند همه جوان ها را به راه راست هدایت کند) عشق از دیدگاه دختر حاج آقا: آه... یعنی می شه بدون اینکه بابام بفهمه من عاشق بشم؟ ( جمله عاشقانه : ندارد) عشق از دید یک ریاضیدان : عشق یعنی دوست داشتن بدون فرمول...

A B C D E F G H I J K L M N O P Q R S T U V W X Y Z برابر باشد با 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 (تلاش سخت) Hard work H+A+R+D+W+O+ R+K 8+1+18+4+23+ 15+18+11= 98% (دانش) Knowledge K+N+O+W+L+E+ D+G+E 11+14+15+23+ 12+5+4+7+ 5=96% (عشق) Love...

خواهش میکنم:gol: اگه شما دوستان هم مطالبی دارین اضافه کنید ممنون میشم.

اسب سرکش در سينه ليلي ليلي گفت: موهايم مشکي ست، مثل شب، حلقه حلقه و مواج، دلت توي حلقه هاي موي من است. نمي خواهي دلت را آزاد کني؟ نمي خواهي موج گيسوي ليلي را ببيني؟ مجنون دست کشيد به شاخه هاي آشفته بيد و گفت: نه نمي خواهم، گيسوي مواج ليلي را نمي خواهم. دلم را هم...

زلیخا عشق نمی داند زلیخا بر بلندای قصه رفت و گفت رونق این قصه همه از من است این قصه بوی زلیخا می دهد . کجاست زنی که چون من شایسته عشق پیامبری باشد ، تا بار دیگر قصه ای این چنین زیبا شود؟ قصه دیگر نازیدن زلیخا را تاب نیاورد و گفت: بس است زلیخا ! بس است . از قصه پایین بیا ، که این...

زندگی زیباست، زشتیهای آن تعبیر ماست در مسیرش هر چه نازیباست،آن تقصیر ماست

البته که با هم هستیم

بهار ! پرده از عاشقی بردار زمين هر روز رازي از عشق به بهار مي داد و مي گفت: این راز را با هیچ کس درمیان نگذار. نه با نسیم و نه با پرنده و نه با درخت.راز ها را که برملا کنی ، بر باد می رود و راز بر باد رفته ، رسوایی است. هر دانه رازی بود و هر جوانه رازی.هر قطره باران و هر دانه برف، رازی. و...

حسرت دیده بی تاب تو بیمارم کرد آن نگاه نگرانت دل تبدار مرا خوابم کرد بی جهت نیست که مست رخ زیبای تو ام لب گلگون تو در دشت خزان آبم کرد مستی ام جام نگاهی ز افق های تو بود آه ،آن صورت مهتاب تو در خوابم کرد شهر را از تب بیماری من جایی نیست راه گم کرده به دنبال تو آواره و ویرانم كرد اشکم از...