وقتی این داستانو واسه مادرم خوندم گفت از این اتفاقا اطراف خودمونم زیاد می افته.فقط باید چشمات باز باشه و فقط خودتو نبینی!
مادرم گفت یه بار از طرف مدرسه برادرم صداشون کردن و گفتن میخوان برای بچه های فقیر مدرسه کمک جمع آوری کنند
مدیرشون گفته بود توی این مدرسه بچه هایی هستن که توی فقر واقعی زندگی...