شبی دلم تو را بهانه کرد *
زسوی عشق تو دردم و تازه کرد *
بگفتا آخر کی روز وصال شود *
سکوت کرده چشام شروع به اشک کرد *
بگفتا گر من خطا کردم اشک میریزی *
بگفتم این هجران جانم به سرم کرد *
بگفتا سوختم گر شد تمامش کن *
بگفتم هر چه کرد دل کرد*
در آینه ی دلم تنها تصویر تو به ذهن دارم *
هر شب به دل نگه میکنم و یاد تو رو دارم *
هر چند زبستر غم عشقت رها نیأفتم *
لیک آتش عشق تو را به جان دارم *
مست میشم از شب های با ماه *
ماه و مهتاب از نشان تو دارم*
آرشا گرچه تو این غم به خود می بالم *
لیک همچون ماه خود روشنی از دل دارم *
آرش
در آینه ی دلم تنها تصویر تو به ذهن دارم *
هر شب به دل نگه میکنم و یاد تو رو دارم *
هر چند زبستر غم عشقت رها نیأفتم *
لیک آتش عشق تو را به جان دارم *
مست میشم از شب های با ماه *
ماه و مهتاب از نشان تو دارم*
آرشا گرچه تو این غم به خود می بالم *
لیک همچون ماه خود روشنی از دل دارم *
آرش
در آینه ی دلم تنها تصویر تو به ذهن دارم *
هر شب به دل نگه میکنم و یاد تو رو دارم *
هر چند زبستر غم عشقت رها نیأفتم *
لیک آتش عشق تو را به جان دارم *
مست میشم از شب های با ماه *
ماه و مهتاب از نشان تو دارم*
آرشا گرچه تو این غم به خود می بالم *
لیک همچون ماه خود روشنی از دل دارم *
آرش
در آینه ی دلم تنها تصویر تو به ذهن دارم *
هر شب به دل نگه میکنم و یاد تو رو دارم *
هر چند زبستر غم عشقت رها نیأفتم *
لیک آتش عشق تو را به جان دارم *
مست میشم از شب های با ماه *
ماه و مهتاب از نشان تو دارم*
آرشا گرچه تو این غم به خود می بالم *
لیک همچون ماه خود روشنی از دل دارم *
آرش
در آینه ی دلم تنها تصویر تو به ذهن دارم *
هر شب به دل نگه میکنم و یاد تو رو دارم *
هر چند زبستر غم عشقت رها نیأفتم *
لیک آتش عشق تو را به جان دارم *
مست میشم از شب های با ماه *
ماه و مهتاب از نشان تو دارم*
آرشا گرچه تو این غم به خود می بالم *
لیک همچون ماه خود روشنی از دل دارم *
آرش
در آینه ی دلم تنها تصویر تو به ذهن دارم *
هر شب به دل نگه میکنم و یاد تو رو دارم *
هر چند زبستر غم عشقت رها نیأفتم *
لیک آتش عشق تو را به جان دارم *
مست میشم از شب های با ماه *
ماه و مهتاب از نشان تو دارم*
آرشا گرچه تو این غم به خود می بالم *
لیک همچون ماه خود روشنی از دل دارم *
آرش
در آینه ی دلم تنها تصویر تو به ذهن دارم *
هر شب به دل نگه میکنم و یاد تو رو دارم *
هر چند زبستر غم عشقت رها نیأفتم *
لیک آتش عشق تو را به جان دارم *
مست میشم از شب های با ماه *
ماه و مهتاب از نشان تو دارم*
آرشا گرچه تو این غم به خود می بالم *
لیک همچون ماه خود روشنی از دل دارم *
آرش
در آینه ی دلم تنها تصویر تو به ذهن دارم *
هر شب به دل نگه میکنم و یاد تو رو دارم *
هر چند زبستر غم عشقت رها نیأفتم *
لیک آتش عشق تو را به جان دارم *
مست میشم از شب های با ماه *
ماه و مهتاب از نشان تو دارم*
آرشا گرچه تو این غم به خود می بالم *
لیک همچون ماه خود روشنی از دل دارم *
آرش
در آینه ی دلم تنها تصویر تو به ذهن دارم *
هر شب به دل نگه میکنم و یاد تو رو دارم *
هر چند زبستر غم عشقت رها نیأفتم *
لیک آتش عشق تو را به جان دارم *
مست میشم از شب های با ماه *
ماه و مهتاب از نشان تو دارم*
آرشا گرچه تو این غم به خود می بالم *
لیک همچون ماه خود روشنی از دل دارم *
آرش
در آینه ی دلم تنها تصویر تو به ذهن دارم *هر شب به دل نگه میکنم و یاد تو رو دارم *هر چند زبستر غم عشقت رها نیأفتم *لیک آتش عشق تو را به جان دارم *مست میشم از شب های با ماه *ماه و مهتاب از نشان تو دارم*آرشا گرچه تو این غم به خود می بالم *لیک همچون ماه خود روشنی از دل دارم * آرش
در آینه ی دلم تنها تصویر تو به ذهن دارم *
هر شب به دل نگه میکنم و یاد تو رو دارم *
هر چند زبستر غم عشقت رها نیأفتم *
لیک آتش عشق تو را به جان دارم *
مست میشم از شب های با ماه *
ماه و مهتاب از نشان تو دارم*
آرشا گرچه تو این غم به خود می بالم *
لیک همچون ماه خود روشنی از دل دارم *
آرش
لحظه ای را درک کردم در کنار تو *
سوختم از آن پس از نبودن تو *
در هجران تو ای یار به چه پناه برم *
آخر می و جام نشد همدرد دوری تو *
در پی آن سالها گشتم و هجران کشیدم *
تا رسیدم به یاری که از دوری تو *
مرحم شد این دل زخمی ما را *
تا کم شود از هجران تو *
آرش