نتایح جستجو

  1. M

    مشاعرۀ سنّتی

    دوش دیدم ک هملائک در میخانه زدند گل ادم بسرشتندو به پیمانه زدند
  2. M

    مشاعرۀ سنّتی

    دذر این درگه که گه گه که که و که که شود ناگه از امروزت مشو غره که از فردا نه ای اگه هرکی خوند با تفسیرش خیلی استاده!!
  3. M

    مشاعرۀ سنّتی

    چی بعیده؟؟؟
  4. M

    مشاعرۀ سنّتی

    چرا؟؟؟تعجب کردید؟؟؟
  5. M

    مشاعرۀ سنّتی

    خب بد نیست!!همیشه به من میگه ناز پرورده تنعم!!!به خودش میگه عاشق بلاکش!!ا:D
  6. M

    مشاعرۀ سنّتی

    من اگر کامرا گشتم و خوشدل چه عجب مستحق بودم و این ها به زکاتم دادند!!
  7. M

    استغفرالله!! اون بچه 50سنت داشته میتونسته یه بستنی میوه ای بخوره!!15سنت انعام میده به...

    استغفرالله!! اون بچه 50سنت داشته میتونسته یه بستنی میوه ای بخوره!!15سنت انعام میده به پشخدمته!!35سنتم میده به صندوق!!!
  8. M

    مشاعرۀ سنّتی

    اخ!!یاده یکی از دوستام افتادم!!!! در عشق نباید لغزیر در ره جنگ بباید جنگ حال دانی که چرا میجنگم منم همان عاشق جنگم!!!
  9. M

    مشاعرۀ سنّتی

    من و حسرت با تو ما شدن توئی و بدون من رها شدن!
  10. M

    بابا ایول دمت گرم!!خیلی باحال بود!!!

    بابا ایول دمت گرم!!خیلی باحال بود!!!
  11. M

    مشاعرۀ سنّتی

    تا تو نگاه میکنی کار من اه کردن است ای بفدای چشم تو این چه نگاه کردن است!!!
  12. M

    ممنونم!!زیبا بود!!!!

    ممنونم!!زیبا بود!!!!
  13. M

    مشاعرۀ سنّتی

    تورا من چشم در راهم شباهنگام که میگیرند درشاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی را وزان دلخسته گانت راست اندوهی !تورامن چشم در راهم!
  14. M

    پسر بچه ای وارد بستنی فروشی شد و پشت میزی نشست .پیشخدمت یک لیوان آب برایش آورد . پسر بچه...

    پسر بچه ای وارد بستنی فروشی شد و پشت میزی نشست .پیشخدمت یک لیوان آب برایش آورد . پسر بچه پرسید :"یک بستنی میوه ای چند است؟"پیشخدمت پاسخ داد :"50 سنت ".پسر بچه دستش را در جیبش برد و شروع به شمردن کرد. بعد پرسید :"یک بستنی ساده چند است؟" در همین حال ،تعدادی از مشتریان در انتظار میز...
  15. M

    پسر بچه ای وارد بستنی فروشی شد و پشت میزی نشست .پیشخدمت یک لیوان آب برایش آورد . پسر بچه...

    پسر بچه ای وارد بستنی فروشی شد و پشت میزی نشست .پیشخدمت یک لیوان آب برایش آورد . پسر بچه پرسید :"یک بستنی میوه ای چند است؟"پیشخدمت پاسخ داد :"50 سنت ".پسر بچه دستش را در جیبش برد و شروع به شمردن کرد. بعد پرسید :"یک بستنی ساده چند است؟" در همین حال ،تعدادی از مشتریان در انتظار میز...
  16. M

    پسر بچه ای وارد بستنی فروشی شد و پشت میزی نشست .پیشخدمت یک لیوان آب برایش آورد . پسر بچه...

    پسر بچه ای وارد بستنی فروشی شد و پشت میزی نشست .پیشخدمت یک لیوان آب برایش آورد . پسر بچه پرسید :"یک بستنی میوه ای چند است؟"پیشخدمت پاسخ داد :"50 سنت ".پسر بچه دستش را در جیبش برد و شروع به شمردن کرد. بعد پرسید :"یک بستنی ساده چند است؟" در همین حال ،تعدادی از مشتریان در انتظار میز...
  17. M

    پسر بچه ای وارد بستنی فروشی شد و پشت میزی نشست .پیشخدمت یک لیوان آب برایش آورد . پسر بچه...

    پسر بچه ای وارد بستنی فروشی شد و پشت میزی نشست .پیشخدمت یک لیوان آب برایش آورد . پسر بچه پرسید :"یک بستنی میوه ای چند است؟"پیشخدمت پاسخ داد :"50 سنت ".پسر بچه دستش را در جیبش برد و شروع به شمردن کرد. بعد پرسید :"یک بستنی ساده چند است؟" در همین حال ،تعدادی از مشتریان در انتظار میز...
  18. M

    هر طور راحتید!! سرتون درد نکنه!!!!

    هر طور راحتید!! سرتون درد نکنه!!!!
  19. M

    هر طور راحتید؟ لپتاپ خودتونه؟!! یه کار دیگعه ام میتونید بکنید؟؟ به کسی از بچه ها که اعتماد دارید...

    هر طور راحتید؟ لپتاپ خودتونه؟!! یه کار دیگعه ام میتونید بکنید؟؟ به کسی از بچه ها که اعتماد دارید رمزتونو بدید بگید وارد بشه ببینه صفحه اش بزرگ میشه یا نه؟؟
  20. M

    مشاعرۀ سنّتی

    وه که گر من باز بینم چهر مهر افزای او تا قیامت شکر گویم طالع پیروز را
بالا