نتایح جستجو

:w15:سلام اختشاش گر بزرگ:w15:

اولا از همه دوستان عذر می خوام اگر لحنم تند بوده دوما منظور بنده در جمله مرگ بر ضد ولایت فقیه نه آقای موسوی نه آقای کروبی و نه آقای خاتمی و نه هیچ دانشجوی عزیز و نه هیچ هموطنی است چون به شخصه در جایگاهی نیستم که بتونم تشخیص بدم افراد بالا ضد ولایت هستند یا خیر چون عالم بدون عیب خداست :gol: این...

جداً برای همتون متاسفام که رهبر خودتون رو دارین به یه سری افراد بی هویت که نمی بینید و نمیشناسید و فقط بازیچه دستشون شدید می فروشید ، ای کاش کمی غیرت تو وجود یه سری ها بووود ،البته شاید بعضی ها هم براشون ناموسشون و آرامششون مهم نیست و دوست دارن مملکت ما هم بشه مثل عراق که به ناموس جان و مالشون...

یه عضو کوچیک تو این جامعه هستم و فقط از خدا می خوام همه انسان هارو به کمال و سعادت برسونه و انقدر به ما جرات نده هر حرفی و هر کلامی از ذهنمون به زبونمون جاری بشه

شاعر اونم به این با کلاسی ندیدم :biggrin:

جلل خالق از جن به کجا ها میرسه دنیا :whistle:

کنار آشیان تو،من آشیانه می کنم فضای آشیان تو،پر از ترانه می کنم کسی سوال می کند بخاطر چه زنده ای و من برای زندگی،تو را بهانه میکنم

من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد ! همه اندیشه ام اندیشه فرداست وجودم از تمنای توسرشار است زمان – در بستر شب – خواب و بیداراست . ( فریدون مشیری )

باد، پيچيد در ترانه ي برگ برگ، لرزيد از بهانه ي باد هركجا برگ خشك بود،افتاد باغ ناليد وگفت: باد. مباد!

;)مرسی ممنون;)

حالا که تولدمو تبریک نگفتین دیگه با همتون قهرم آخه امسال یه نفر بهم تبریک گفته که دیگه تبریک بقیه به چشمم نمیاد :w12:

آرچی لج منو در نیارا من سر نمی زنم همین صفحه اون پایین رو نگاه کن ببین کی شعر فرستاده ؟ ها ها ها بیام فردیو پنچر کنم ؟

سلام علیکم حال شما خوب است ؟ سلامت هستید ؟ دنیا به کام است ؟ فردی عزیز حالش خوب است ؟ چاق شده است ؟ غذا خوب می خورد ؟

خوش داشت می گذشت که خروس محل گیر داد

سلام شب به خیر مهندس سیاح

در سکوت سپید کاغذ ها در هجوم بی امان فریاد ها من از تو می نویسم و من امشب از تو می گویم من فریاد زنان و ناله کنان به گذشته ها می روم از روزگار نه چندان دور آری در دل سپید کاغذ ها غم نامهٔ سیاهی سر داده ام در هجوم بی امان فریاد ها از سکوت لحضه های بی تو بودن می گویم

در سکوت سپید کاغذ ها در هجوم بی امان فریاد ها من از تو می نویسم و من امشب از تو می گویم من فریاد زنان و ناله کنان به گذشته ها می روم از روزگار نه چندان دور آری در دل سپید کاغذ ها غم نامهٔ سیاهی سر داده ام در هجوم بی امان فریاد ها از سکوت لحضه های بی تو بودن می گویم

و باز سمـت سکـوتی عمیــق و افتانی ز خیزش دل طوفانی ام چــه می دانی؟ کتیــــبه های قلم میـــــخی تن من را که زخم خوردهٔ پتکم، چرا نمی خوانی ؟ بگو ز دســــت غـم تو چگونه بگریزد دلی چو گــــــــاو سیاه سپید پیشانی بگو که درد دلم را چــــگونه داد کشم به واژه هــــــــای اتو خوردهٔ خیابانی...

عشق چشمی است که گاه خود را به کوری می زند تا از خیابان عبورش دهی بی آنکه بدانی عبورت داد. " محمد علی بهمنی"

قصد بی ادبی نداشتم فقط خواستم مزاح کرده باشم :gol::gol: