در تهران دلم برای ترافیکی تنگ شده است
که ساعتی کنار تو نشسته بودم
و رادیو از سنگین بودن ترافیک میگفت
و من پشت هر چراغ
قرمز را بیشتر از سبز دوست میداشتم ...
تنهایی … دیوار … قهوه های سر رفته از حوصله ام
اتاقی که چهار تاق باز ، روی من خوابیده
چشم هایی که از ساعت ، کار افتاده ترند
و شانه های تو ، که زیر بار ِ باران نمی روند
باید گریه ام را روی بی کسی هایم تنظیم کنم
و این یعنی تنهایی
آره آبجی پیش میاد .
اول اون حرفو زد بعد گفت ندید بگیر الانم پست گذاشت اگه مردی برو پیاممو بذار
من دیگه جواب ندادم که کش پیدا نکنه.:) چون نه وقت و نه حوصله کل کل دارم:smile: