نتایح جستجو

مردن چه فرقی می کند با بی تو سر کردن این را نمی داند خدای تو، خدای من!

تو از دریچه دل می روی و می آیی ولی نمی شنود کس صدای پای تو را

مرگ هم عرصه بایسته ای از زندگی است کاش شایسته این خاکسپاری باشم...

در صف جبر خاک منتظرم، اختیار زمان تمام شود زندگی مثل فحش ارزان بود، مرگ باید گران تمام شود

دوستان موافقید تاپیک رو با شعری جدید احیا کنیم؟

بی تو حتی plant هم از زیست رو به شعر و مشاعره کرده... :confused::w47: یه نام کاربری آسون انتخاب کنین تو رو خدا!:redface:

از دل آزاری سخن گفتی، دل من سالهاست در پی آزار خود با او تبانی می کند!

دل از سنگ باید که از درد عشق ننالد... خدایا! دلم سنگ نیست!

سلام توی تالار ادبیات نمیشه تاپیک جدید زد! در واقع تاپیک که زده میشه نمایش داده نمیشه تا زمان تایید مدیر! اما مدیرش الان چند ماهی هست آنلاین نشده.

زخم آنچنان بزن که به رستم، شغاد زد زخمی که حیله بر جگر اعتماد زد باور نمی کنم به من این زخم بسته را با چشم باز، آن نگه خانه زاد زد...

یک بار هم ای عشق من از عقل میندیش! بگذار که دل حل بکند مسئله ها را ...

خیلی از رفتارهای خانم ها واکنشی به رفتارهای همسرشونه. منم با محیا موافقم.

یا نه! تو هم با هر بهانه شانه خالی کن از من، من این بر شانه ها بار گران، ای دوست!

ازدمیر آصف ( Ozdemir Asaf) (متولد ۱۱ ژوئن ۱۹۲۳ در آنکارا -وفات ۲۸ ژانویه ۱۹۸۱ در استانبول) که نام اصلی‌اش «خالد ازدمیر آرون» است، پدرش محمد آصف، عضو شورای امور خارجه بود. پدر را در سال ۱۹۳۰ از دست داد. در این سال خانواده به استانبول نقل مکان کرد، مادرش وی را برای تحصیلات ابتدایی و راهنمایی به...

می خواند از آیینه راز ماه را حتی یک عمر من دیوانه اش بودم نمی فهمید!

دیریست که دل، آن دل دلتنگ شدن ها بی دغدغه تن داده به این سنگ شدن ها

دل از سنگ باید که از درد عشق ننالد... دلم سنگ نیست! مرا عشق اون چنگ اندوه ساخت که جز غم در این چنگ آهنگ نیست

دیگر به انتظار کدامین رسالتی وقتی عصای معجزه ها مار می شود؟

سر خود را مزن اینگونه به سنگ دل دیوانــــــــه تنها، دل تنـــــــگ

پیران؟؟ عایا؟ پیرانـ ـه سرم عشق جوانی به سر افتاد وان راز که در دل بنهفتم به در افتاد!!!!!!