درون آینهی روبرو چه میبینی ؟
تو ترجمان جهانی بگو چه میبینی ؟
تویی برابر تو ، چشم در برابر چشم
در آن دو چشم پر از گفت و گو چه میبینی ؟
تو هم شراب خودی، هم شرابخوارهی خود
سوای خون دلت در سبو چه میبینی ؟
به چشم واسطه در خویشتن که گم شدهای
میان همهمه و های و هو چه میبینی ؟...