نتایح جستجو

گویند خدا همیشه با ماست ای غم نکند خدا تو باشی. به امید انکه هیچکس تنها نباشد...

از کلمه رفتن بدم میاد. رفتن........ ولی بعضی مواقع باید بری تا همیشه جاودانه شوی.

غم غربت از نخستين روزهاي تاريخ هر گاه انسان از انبوه تلاشهاي حيات خود را به گوشه انزوايي مي کشاند به « خويش » و به « جهان » مي انديشد. اخمي از بدبيني بر نگاهش نقش مي بست و موجي از اضطراب بر سيما يش مي نشت زيرا وي همواره خود را از اين عالم « بيشتر » ميافته و در ميافته است که « آنچه هست » او...

سرمایه های ماورایی هر دلی،حرفهایی ست که آن دل برای نگفتن دارد. دكتر علي شريعتي

سرمایه های ماورایی هر دلی،حرفهایی ست که آن دل برای نگفتن دارد. دكتر علي شريعتي

سرمایه های ماورایی هر دلی،حرفهایی ست که آن دل برای نگفتن دارد. دكتر علي شريعتي

سرمایه های ماورایی هر دلی،حرفهایی ست که آن دل برای نگفتن دارد. دكتر علي شريعتي

کسی را که دوست داری ٬ دوستت ندارد ،کسی که تو را دوست دارد٬تو دوستش نداری اما کسی که تو دوستش داری و او هم دوستت دارد ٬ به رسم و آیین زندگانی به هم نمی رسند .و این رنج است، زندگی یعنی این. دكتر علی شریعتی

حرف‌هايي هست براي «گفتن» كه اگر گوشي نبود... حرف‌هايي هست براي «گفتن» كه اگر گوشي نبود نمي گوييم و حرف‌هايي هست براي «نگفتن» حرف‌هايي كه هرگز سر به «ابتذال گفتن» فرود نمي‌آورند

هم نشین نیک از تنهایی بهتر است و تنهایی از هم نشین بد بهتر ، مالی را به امانت بسپاری بهتر از آن است که مهر و موم کنی و مهر و موم کنی بهتر از آن است که کسی را متهم سازیم . دكتر علي شريعتي

حرف‌هايي هست براي «گفتن» كه اگر گوشي نبود... حرف‌هايي هست براي «گفتن» كه اگر گوشي نبود نمي گوييم و حرف‌هايي هست براي «نگفتن» حرف‌هايي كه هرگز سر به «ابتذال گفتن» فرود نمي‌آورند

اگر عشق نبود به کدامین بهانه می خندیدیم و می گریستیم؟ کدام لحظه ناب را اندیشه می کردیم؟ چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟ آری بیگمان پیش تر از اینها مرده بودیم, اگر عشق نبود دکتر علی شریعتی

غم غربت از نخستين روزهاي تاريخ هر گاه انسان از انبوه تلاشهاي حيات خود را به گوشه انزوايي مي کشاند به « خويش » و به « جهان » مي انديشد. اخمي از بدبيني بر نگاهش نقش مي بست و موجي از اضطراب بر سيما يش مي نشت زيرا وي همواره خود را از اين عالم « بيشتر » ميافته و در ميافته است که « آنچه هست » او را بس...

غم غربت از نخستين روزهاي تاريخ هر گاه انسان از انبوه تلاشهاي حيات خود را به گوشه انزوايي مي کشاند به « خويش » و به « جهان » مي انديشد. اخمي از بدبيني بر نگاهش نقش مي بست و موجي از اضطراب بر سيما يش مي نشت زيرا وي همواره خود را از اين عالم « بيشتر » ميافته و در ميافته است که « آنچه هست » او...

وحشی ترین تازیانه ها دربرابر سکوت مردانه و غرورآمیز مرد نباید بشکند. دربرابر هیچ دردی مرد به شِکوه نباید آلوده گردد لب من از نالیدن بیزارم ترین دردها و خشن ترین ضربه های آفرینش سنگین تنها می توانند مرا به سکوت وادارند. می توانند مرا به سکوت وادارند. نالیدن.زاریدن.گله کردن.شکایت بد است دکتر علی...

وحشی ترین تازیانه ها دربرابر سکوت مردانه و غرورآمیز مرد نباید بشکند. دربرابر هیچ دردی مرد به شِکوه نباید آلوده گردد لب من از نالیدن بیزارم ترین دردها و خشن ترین ضربه های آفرینش سنگین تنها می توانند مرا به سکوت وادارند. می توانند مرا به سکوت...

تو می دانی که من از میان همه نعمت های این جهان ، آن چه را برگزیده ام و دوست می دارم تنهایی است دکتر علی شریعتی

تو می دانی که من از میان همه نعمت های این جهان ، آن چه را برگزیده ام و دوست می دارم تنهایی است دکتر علی شریعتی

سکوت عجب فریاد رسایی است آنجا که حنجره ای برای فریاد نمی ماند. دكتر علی شریعتی

وصیت نامه وصیت نامه مرا در تابوتی به سیاهی رنگ شب قرار دهید. بر روی قبرم دسته گلی بگذارید تا همه بدانند در جوانی مردم. بر روی قبرم قالب یخی بگذارید تا با اولین طلوع خورشید به جای مادرم گریه کند. مرا در کنار نهر ابی دفن کنید که با صدای شرشر اب به یاد صدای لالایی مادرم ارام گیرم و در اخر دهانم...