بسوزد آنکه سربازی بنا کرد
تو را از من مرا از تو جدا کرد
گروهبانان مرا بیچاره کردند
لباس شخصی ام را پاره کردند
به خط کردند تراشیدند سرم را
لباس آش خوری کردند تنم را
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
هر روز تنگ غروب تو سربازی
صفا داره لب مرز تیر اندازی
تا چهل چراغ پادگان روشن...