نتایح جستجو

داداش اگه میخوای موفق بشی همه کارهای دوستان گفتن درسته و عالی ولی اول خوب برق ساختمان یاد بگیر و کار ساختمانی بگیر تا مسولیت پذیریت تو این کار بره بالا چون کار برق فقط مسولیت مسولیت چون هم جان خودت و هم دیگران به کار تو وابسته و در صنعت برق اولین اشتباه شاید اخرین اشتباه باشه

شبي در شب ترين شبها، تو ماهم مي شوي آيا تو تسليم تماشاي نگاهم مي شوي آيا شبيه يك پرنده، خيس از باران كه مي آيم و با دستان پر مهرت، پناهم مي شوي آيا پس از طي كردن...

خیابان بغضش را زیر درختان از چشم آسمان پنهان می کند آنجا که روزی در باران چترت را برایم جا گذاشتی تو آنقدر آهسته می رفتی که من به تو رسیدم چترت را نه ... دستم را گرفتی و با هم عشق را تا ته باران دویدیم و چه زود ما من و تو می شویم هر شب با خیال بارانی از خیابان یاد تو می گذرم...

کافیست.... دلخوشم با غزلی تازه همینم کافیست تو مرا باز رساندی به یقینم کافیست گاه گاهی که کنارت بنشینم کافیست قانعم بیشتر ازاین چه بخواهم از تو گاهی از دور تو را خواب ببینم کافیست گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم آسمانی!تو در آن گستره خورشیدی کن من همین قدر که گرم است زمینم کافیست من...

سلام روز خوش عیدتون مبارک[IMG][IMG][IMG][IMG]

سلام روز خوش عیدتون مبارک[IMG][IMG][IMG][IMG]

سلام روز خوش عیدتون مبارک[IMG][IMG][IMG][IMG]

عید شما مبارک

بــی شــک بــه هــیــچ صــراطــی مــستــقیــم نیــست دلــــی کــه... بیــتــاب نــوازش ســر انــگشــتــان تــــوبــاشــد..

عید شما مبارک

تازه از عطر نفس های تو فهمیدم چرا کارشان رو به کسادی میرود عطارها جای رسم دایره گاهی مربع می کشند عقل را پر داده عشقت از سر پرگارها

يكي را دوست مي دارم ولي افسوس كه او هرگز نمي داند نگاهش مي كنم شايد بخواند از نگاه من كه او را دوست مي دارم ولي افسوس كه او هرگز نگاهم را نمي خواند به برگ گل نوشتم من كه او را دوست مي دارم ولي افسوس كه او گل را به زلف كودكي آويخت تا او را بخنداند

خـُدایـآ : #دستــ-بشکنـه ، #پـا-بشکنـه ، #سـَر-بشکنـه ، امــــــــــــــــا ؛ دل نشکنـه . . . +الهـی دل ِ هیچ ـکس ، تـوی ایـن #دنیـای-خـاکستـری ایـن روزهـا #نشکنـه . . .

رمضان اولش رحمت و وسطش مغفرت و آخرش رهایی از گناهان است به امید رهایی همه دوستان از صفحه کاربری من دیدن میکنند پیشاپیش عید فطر مبارک

"تو" باشی من... قدم به قدم فدایت می شوم "تو" باشی از لحظه های دلتنگی جلو می زنم به تمام درهای بسته دهن کجی می کنم به بن بست ها به خیابان هایی با یک نام... دوست دارم "تو" باشی و من نشانی ها را گم کنم راه خانه را هم ندانم تا همه بفهمند برای من ِ کم حواس خانه آن جاست که "تو"...

روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید حالیا چشم جهانی نگران من وتوست

פֿـבآيـآ ... تـ ـפּ رآ چــہ ڪَسـے ... בَر آغـ ـפּش مـے گيـ ـرَב ... ڪـہ ايـ ـنگـפּنـ ـہ آرآمـ ـے ...؟!

به نیت وصال ات فال حافظ گرفتم ! نمیدانم امشب حافظ حوصله ام را نداشت یا که داشتن تو برای نیت ام زیاد بود

مد و آتش به جانم کرد و رفت با محبت امتحانم کرد و رفت آمد و بنشست و، آشوبي بپا در ميان دودمانم کرد و رفت آمد و روئي گشود و، شد نهان نام خود، ورد زبانم کرد و رفت آمد و او دود شد، من شعله اي در وجود خود، نهانم کرد و رفت آمد و برقي شد و، جانم بسوخت آتشين تر، اين بيانم کرد و رفت آمدو آيينه گردانم بشد...

چـــه حــــس خــــــوبـــیــه یـــکــی رو داشـــتــه بــــاشــی حــتـــی وقــتــی کـــه ســــرش شـــلـــوغـــه یـــهـــو بـــرگــــــرده بـــهـــت بـــگـــه : مـــحـــض اطـــلاع حــــــواســـم بـــهـــت هــــــســـتــــــا!