نتایح جستجو

سفارش خدا به ایرانیان دم در بهشت: نظافت را رعایت کنید، حوری دیگران را تور نکنید، با ایوب زیاد شوخی نکنید، به جهنم میوه و حوری قاچاق نکنید، با فرشتگان شوخی دستی نکنید، در بهشت نهر شراب هست لطفأ ودکا و ویسکی قاچاقی نیارید، با عصای موسی ور نروید،

همه صدایش میزدند فاحشه اما هیچکس از او نپرسیدبکارت خودرا به چه فروخته است. به عشقی!!!به اعتمادی!!!یا به نانی!!!

عشق یعنی چون محمد پا به راه عشق یعنی همچویوسف قعر چاه عشق یعنی بیستون کندن به دست عشق یعنی زاهد اما بت پرست عشق یعنی همچو من دریا شدن عشق یعنی قطره و دریا شدن عشق یعنی یک شقایق غرق خون عشق یعنی درد و محنت در درون عشق یعنی یک تبلور یک سرود عشق یعنی یک سلام و یک درود

ترا یافتم وز آن پس جهان، پول خُردی است در جیب‌هایم.

هر جا، هر ملّتى، هر گروهى با رژيم صهيونيستى مقابله كند ما پشت سرش هستيم و كمكش ميكنيم و هيچ ابایى هم از گفتن اين حرف نداريم. حضرت آقا

بارها به این اندیشیدم که ای کاش، هیچ‌گاه دل به تو نداده بودم؛ اما بعد پشیمان شدم. آخر اگر دل به تو نداده بودم که تا حالا بارها جان داده بودم. لبخند بزن... نازنینت دل داده است تا جان نبازد... می‌دانم که باز هم در خیالت به این می‌اندیشی که چگونه باور کنی دختری را که دلش را به تو بخشیده است...

روزهاست که نمی فهمم.. لبخند های از ته دل رهگذران معبر عشق را.. و پیچش عطر یاس در کوچه پس کوچه های آشنایی را.. و نیز عمق معنای عشق و آفتاب را... روزهاست.. که انگار رنگ باخته است بالهای پروانه گان .. انگار بهار نیز مهربانی بهمن و اسفند را فراموش کرده است.. که اینگونه مستانه فخر می فروشد... اما...

بـــوۓ ِ نـاب ِ بهـشــت مۓ دهــد . همــۀ نـاҐ هاۓ ِ ᓆـشـنـگ ِ تـو . مۓ گذارمشاלּ روۓ ِ زᓘـــҐ هاۓ ِ د ِ لَ Ґ گفتـہ بودۓ اَلجَـبّــار . یعنۓ ڪسۓ ڪـہ جُبراלּ مۓ ڪند همـۀ شڪستگۓ هایِ د ِ لَ ت را . گفتـہ بودۓ اَلمُـصَــوِّر . یعنۓ ڪسۓ ڪـہ از نُــو مۓ سازد...

وقتے قلب‌هایمان‌ ڪوچڪ‌ تر از غصه‌هایمان‌ میشود وقتے نمیتوانیم‌ اشڪ‌هایمان‌ را پشت‌ پلڪ‌ هایمان‌ مخفے ڪنیم‌ و بغض‌هایمان‌ پشت‌ سر هم‌ میشڪند وقتے امیدها ته‌ میڪشد وقتے طاقتمان‌ تمام‌ میشود و تحملمان‌ هیچ ... آن‌ وقت‌ است‌ ڪه‌ مطمئنیم‌ به‌ تو احتیاج‌ داریم مطمئنیم‌ ڪه‌ تو...

گفتــҐ غــҐ تـو دارҐ ، گفتــا غمت سـر آیـد گفتــҐ ڪــہ مـاـہ مלּ شو ، گفتــا اگــر بـرآیـد گفتــҐ ز مـهــرورزاלּ ، رســҐ وفــا بیــامــوز گفتــــا ز ᓘــوبرویـاלּ ، ایـלּ ڪــار ڪـمـتــر آیـد گفتــҐ ڪــہ بوۓ زلفت ، گمــراـہ عالمҐ ڪـرد گفتــــا اگــر بــدانــۓ ، هــҐ اوت...

خبر از من داری؟… خبر از دلتنگی های من چطور؟ و آن پروانه های شادی که در نگاهم بودند… خبرش رسیده که مرده اند؟ هیچ سراغ دلم را میگیری؟ کسی خبر داده که آب رفته ام از خستگی؟ مچاله ام از دلتنگی؟ آه… که هیچ کلاغی نساختیم میان هم وجدانت راحت… خبرهای من به تو نمی رسد…

دلم آرش کمانگیریست که عشق را در چلّۀ رنگین کمان از فراز مزارع بارانُ آفتاب تا دور دستِ گستردۀ رؤیاها در افق چشمانت می نشاند و از بلندترین قلّۀ لبخند دلت درفش فتح سپیدش را برایت تکان می دهد ! [IMG]

بی تو در من پائیزی نشسته است که زوال زیبایش را هیچ بهاری به خواب هم نمی بیند بی تو در من بادی می وزد که می گوید تابستان گذشته است و روزها سرد می شوند رؤیاهایم جامه های سرخُ طلائی می پوشند...

چیزی در تو مرا به دلدادگی می برد آن سان که گل ها با کمند عطرها پروانه ها را به دام می کشند چیزی در تو مرا به احساس عاشقانه می برد آن سان که برکه ها ترانۀ رنگین کمان ها را با لحن لالائی برای ماه می خوانند چیزی در تو مرا به جاهائی می برد که هرگز نرفته ام به سلام اوّلین گل سرخ به...

تمام گل ها را گشته ام صدای چشمانش بلندتر از تمام عطرهاست خدایا ! می شود باران بگیرد رنگین کمان بچینم برای او ؟

دیگر چه فرقی می کند چار دیواری قلبم روی ابرها باشد یا هزار فرسخ زیر زمین ؟! وقتی سهم من از تو همین احساس زندانی ست که از پشت میله های تقدیر به تو می نگرد ! دیگر چه فرقی می کند باران ببارد یا آفتاب ؟! وقتی از کنار تو نفس های دل من خالی ست ! که زندانی از هوای آزاد هم دلش می گیرد وقتی...

کسی اگر پرسید چرا دوستت دارم باید بگویم بی بهانه ؟! فقط بخاطر تو ؟! نه، امّا من دوستت دارم به خاطر تمام آن چیزهائی که هیچ کس ندارد تو را با دلی پر از خواستن می خواهم همان جیزهائی که من آرزو می کنم و تو همه را یکجا داری[IMG]

من تو را به هزار و یک دلیل دوست دارم همان چیزهائی که اگر نباشی همه چیزم را از دست می دهم من تو را به هزار و یک بهانه دوست دارم که همین دوست داشتن زیباست کسی اگر پرسید چرا دوستت دارم دنبال پروانه ها می دوم تا گل سرخ باران را می بوسم و می زنم زیر آواز چشمانت صدای پای دختری می آید...

باز هم گلی به گوشۀ جمالت که گاهی در خواب به من سر می زنی

گل های کاغذی وا می شود آیـــِنه سیب می دهد طاقچه می خندد پنجره آفتاب می شود و یک روز خوشبخت در اتاق می پیچد تقویم دیواری چندم ِ اسم توست و عقربه ها با کفش خیالت رأس دلتنگی این پا وُ آن پا می کنند ![IMG]