خدا هیچکسی رو اینطوری ضایع نکنه ...
علی : خانومت و دختر کوچولوت چطورن؟
دانیال : خوبن. اتفاقا معصومه و پارمیدا هم خیلی دوست دارن تو رو ببینن.
علی : آره منم همینطور. آخ که اگه من اون پارمیدای خوشگل و نازتو ببینم، می نشونمش توی بغلم و یه دل سیر ماچش می کنم و حسابی اون چشمای قشنگشو می بوسم...