منکه دلم پوکیده داغونم
بگم با این سنم هنوز یکبار آقا منو نتلبیده باورت نمیشه
یک روز تو ایستگاه مانور داشتیم یه پیر مردی اومد اهل مشهد منو خانوادمو به مشهد دعوت کرد گفت تو خودت نمیخوای بیای
من میخوام اگه بتلبه نخواسته به اونجا کشیده میشم
کاشکی ... ای دل امان بده