نتایح جستجو

خدایی نشنیده بودم دست درد نکنه که گفتی یاد گرفتم

نرسد دست تمنا چون به دامان شما می توان چشم دلی دوخت به ایوان شما از دلم تا لب ایوان شما راهی نیست نیمه جانی است درین فاصله قربان شما

حضرت موسی مگه چیکار کرد؟؟؟

تو را دارم ای گل جهان با من است تو تا با منی جان جان با من است چو می تابد از دور پیشانی ات کران تا کران آسمان با من است

پس قول بده دیگه گریه نکنی

مهدی اخه گریه میکنه گریه بدم میااااااااااااااااااااااد همه باید شاد باشن یکم برقصیم باز برمیگردیم سر شعر

حامد شلوغ کنی میرقصونمتا

با اجازه سوگلی جان ما ی بزن برقصی را بندازیم بعد دوباره شروع میکنیم

باز شروع کردی گریه کردنو یکاری نکنو تاپیکو بکنم رقاص خونه

عشق تو به تار و پود جانم بسته است بی روی تو درهای جهانم بسته است از دست تو خواهم که برآرم فریاد در پیش نگاه تو زبانم بسته است

از بس که غصه تو قصه در گوشم کرد غمهای زمانه را فراموشم کرد یک سیـــنه سخن به درگهت آوردم چشمان سخنگوی تو خاموشم کرد

یک لحظه نشد خیالم آزاد از تو یک روز نگشت خاطرم شاد از تو دانی که ز عشق تو چه شد حاصل من یک جان و هزار گونه فریاد از تو

تنها غمگین نشسته با ماه در خلوت ساکت شبانگاه اشکی به رخم دوید ناگاه روی تو شکفت در سرشکم دیدم که هنوز عاشقم آه

هم سر میزنیم هم پا میزنیم هم دست میزنیم خوبه؟؟؟؟

پسري بودم كه اسم نداشت با دختري آشنا شدم كه وجود نداشت به شهري رفتيم كه آدم نداشت به رستوراني رفتيم كه غذا نداشت با قاشق چنگالي غذا خورديم كه دسته نداشت اون غذا اصلا مزه نداشت ولي سر كار گذاشتن شما خيلي مزه داشت!

بنويس بر ياس كبود/ بنويس بر باور رود/ بنويس از من بنويس/ بنويس عاشق يكي بود

من آن گلبرگ مغرورم كه ميميرم ز بي آبي/ ولي با خفت و خواري پي شبنم نميگردم.

آن گاه كه عشق تو را مي خواند در پس او برو اگر چه راه هاي عشق سخت و پرشيب است و آن گاه كه بالهايش تو را در خود مي پيچند ـ آرام گير اگر چه شمشير پنهان بالهايش تو را زخم زند

چقدر سخته تو چشاي كسي كه تمام عشقت رو ازت گرفته و به جاش يه زخم هميشگي رو به قلبت هديه داده زل بزني و به جاي اينكه لبريز كينه و نفرت بشي حس كني كه هنوز دوستش داري چقدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به ديوار تكيه بدي كه يه بار زير آوار غرورش همه وجودت له شده چقدر سخته تو خيال ساعتها باهاش حرف بزني...

چنان دل كندم از دنيا كه شكلم شكل تنهاييست ببين مرگ مرا در خويش كه مرگ من تماشاييست مرا در اوج ميخواهي تماشا كن تماشا كن دروغين بودمت ديروزمرا امروز تماشا كن در اين دنيا كه حتي ابر هم نمي گريد به حال ما همه از من گريزانند تو هم بگذر از اين تنها