مرد جوان با غرور پای راستش را روی چهارپایه مقابل پسرک سیاه چرده گذاشت و گفت:«می خوام طوری برقش بندازی که عکس خودت هم بتونی روش ببینی!»
پسرک خوشحال از اینکه پس از چند ساعت بیکاری، یک مشتری پولدار نصیبش شده، فرچه هایش را برداشت و شروع به واکس زدن کرد.
«اگه کارت خوب باشه یه پنج تومنی انعام پیش...