نتایح جستجو

[IMG]

[IMG]

[IMG]

بعضی آدم‌ها ناخواسته همیشه متهم‌اند…! به خاطر : سکوت‌شان ، کاری به کار کسی نداشتن‌شان ، خلوت‌شان ، اتاق‌شان ، استراحت‌شان ، روی پای خود ایستادن‌شان ، دوست داشتنشان ! گویی جان میدهند برای اتهام بستن و از همه بدتر این‌ که : زود فراموش می شود خوبی هایشان … (اما همیشه خوب باشین ؛ یکی هست که همشون...

سلام دوست مهربونم.. خوب هستین؟ ممنون بابت پیامای زیباتون..لذت بردم و ممنون که به یادم هستین ، منم به یادتون هستم:gol:

سلام خوبین؟؟:redface: عذر میخوام بابت دیر جواب دادن پیامهای زیباتون و ممنونم از این همه لطفی که به من دارین و به یادم هستین.. خیلی خیلی ممنونم..:gol:

سلام عزیزممم خوبی گلم؟ وقتی بعد یه مدت میام باشگاه و پیامه دوستای گلی مثل تو و بقیه دوستای مهربونمو میبینم کلییییییی خوشحال میشم.. ممنون که به یادمی :gol:

[IMG]

[IMG]

[IMG]

[IMG]

:gol:

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم :gol:

سلام دوست بی معرفتم خوبی شما؟:razz: یکم از من یاد بگیر;) شادوموفق باشی دوستم:gol:

1300 174396 :gol: :gol:

پشت پنجره اولین برف زمستانی را نگاه میکنم خانه گرم گرم است اما بدنم از سرما میلرزد نمیدانم از برف است یا از تنهایی برای خود چای میریزم پتو را بدورم میپیچم شاید کمی گرم شوم بی فایده است دستانم پاهایم چون تکه ای از یخ سرد سردند به تو فکر میکنم آه میکشم بخود میگویم یکی باید باشد یکی که دستانش نگاهش...

پشت پنجره اولین برف زمستانی را نگاه میکنم خانه گرم گرم است اما بدنم از سرما میلرزد نمیدانم از برف است یا از تنهایی برای خود چای میریزم پتو را بدورم میپیچم شاید کمی گرم شوم بی فایده است دستانم پاهایم چون تکه ای از یخ سرد سردند به تو فکر میکنم آه میکشم بخود میگویم یکی باید باشد یکی که دستانش نگاهش...

پشت پنجره اولین برف زمستانی را نگاه میکنم خانه گرم گرم است اما بدنم از سرما میلرزد نمیدانم از برف است یا از تنهایی برای خود چای میریزم پتو را بدورم میپیچم شاید کمی گرم شوم بی فایده است دستانم پاهایم چون تکه ای از یخ سرد سردند به تو فکر میکنم آه میکشم بخود میگویم یکی باید باشد یکی که دستانش نگاهش...

پشت پنجره اولین برف زمستانی را نگاه میکنم خانه گرم گرم است اما بدنم از سرما میلرزد نمیدانم از برف است یا از تنهایی برای خود چای میریزم پتو را بدورم میپیچم شاید کمی گرم شوم بی فایده است دستانم پاهایم چون تکه ای از یخ سرد سردند به تو فکر میکنم آه میکشم بخود میگویم یکی باید باشد یکی که دستانش نگاهش...

پشت پنجره اولین برف زمستانی را نگاه میکنم خانه گرم گرم است اما بدنم از سرما میلرزد نمیدانم از برف است یا از تنهایی برای خود چای میریزم پتو را بدورم میپیچم شاید کمی گرم شوم بی فایده است دستانم پاهایم چون تکه ای از یخ سرد سردند به تو فکر میکنم آه میکشم بخود میگویم یکی باید باشد یکی که دستانش نگاهش...