نتایح جستجو

ممنون از درخاستتون دوسته من

غـــــزل بــــانـــــو ، ايــشالا عروســيت،كه ديگه داره كم كم از راه ميرسه:D هر چند دعوتمون نميكني و ما هم نميايم:دي اما ما هم از تــهه دل ميگيم كه خوشـــبخت بشي ممنونم غــــزل جان

ممنـــون از حضـــور همگــــيتون،خيـــلي لطف كرديـــن

خدارا شكر باز اسمت معلومه كه محسني،جنسيتت معلوم نبود خدا ميدونه چه ميكردي با اين عشقم عشقم گفتنت به قول سميرا...خودتو كنترل برادر...اينجا زن و بچه رد ميشه:D اصلا تو دسته خالي اومدي كه چي؟كادوت كو اصلا؟ مثلا چي را ميخاي بگي؟:D زورت زياده؟پارتت كلفته يا چي؟ جمع كن خودتو بچه....:دي...

هورررررا....؟ ها؟چيه؟چه خبره؟؟:D مرســـــــــــــــــي آبجي ســــــونيا يه آبجي كوچولوي بي نظيـــري واقعا ، همشهريمم كه هستي ، ديگه چه شود:D خودت كه بچه سرتقيو قبول نداري اما خدا ميدونه مثه پري دوست دارم (اين مثه كه ميگما واسه هر كي سوال شد حتما بگو تا سو تفاهم نشه يه موقع:D) هر جا...

دستتون درد نكنه آقا يوسف...تشكر واقعا برادري كردي داداش اون يه تيكه كه گفتي هر كي ناراحت بود سرشو بكوبه به ديوار خيلي به جا بود واقعا...:D زنده باشي داداشم....ممنون

بــَــــــــــــــهــــ چيكا كرده آبجي سميرا...تركوندي آبجي ببين عروسيم بشه چيكا ميكني،مگه نه؟:D حالا خبر نداري تو عروسي كني من چيكا ميكنم:D خيلي خيلي خوشحالم كردي سميرا از بابته تذكرت به اين محسن هم ممنون،اصلا احساساتش دسته خودش نيست ، لازم بود يكي بهش تذكر بده:دي

بـــي نهايت ممنون از مهديه عــزيــ‍ز.... همش تو فكر اينم كه چجوري جبران كنم اين محبتتو دلي.... بس كه من بي ذوق و بي احساسم،درك نميكنم بعضي فرآيندها را،فوقه فوقش ديدي نتونستم جبران كنم تاريخ تولدتو ميگي برات تاپيك ميزنم:d مهربانی باغ سبزی است که از روزنه پنجره ها باید دید مهربان(م) مگذار لحظه...

آقا،نه كه ما زبونمون قاصره از ايجاد جملات با كلاس و دلنشين برا بيان احساس مخصوصا برا بروز حالت شوق و ذوق،تصميم گرفتيم بريم تو گوگل سرچ بزنيم و يه سري جملات برا تقدير و تشكر از دوستان پيداكنيم...:d اولين جمله اومد :) بدين وسيله كمال احترام و قدردانيه خود را از بذل محبتها و الطاف خالصانه...

اهان...فك كردم از دستت داديم...:d

شبت ب خير آبجي...

گفتم وايسا....

احسان؟ راس ميگي سونيا؟واقعا؟

اي بميره اين ندا را تا من راحت شم....:دي خلاصه نميدونم كه همه جا ابجيا اينكارو ميكنن...:دي سونيا قضيه عروسي چيه؟

وااااااااااااي مهديه...يعنيا داري رو اعصابم راه ميري.....:|

خو اينجوري نكن ديگه...بعدا توضيح ميدم.... خو تو ابجيمي من پاشم كيك بدم؟؟:|

اي كوفت بگيري تورا بچه......:دي اينقد حرصم نده....

من گفتم چند نفر؟؟سونيا؟ گفتم يكي دو نفر... هيشكي نميدونست....ديدي كه فاطمه هم داشت دعوام ميكرد.... از فردا هم حتما ميبيني بقيه هم ميگن كه چرا بهشون نگفتم...

اين قضيه عروسيه سونيا از كجا به دهنتون افتاده... قضيشو بگو ببينم:دي

والا....من ديگه دارم كم كم ازت ميترسم.....:دي برو به سلامت...