دم غروب ، سر شب ، دم سحر ، سر صبح ، سر ظهر به آسمون نگاه مي كنم و تو رو تو ذهنم ميارم و ميگم خدايا الان كجاست
اشك تو چشام جمع ميشه و يه دفعه به خودم ميام ميبينم صورتم خيس شده از اشكام
اشكايي كه داره بخاطر تو ميچكه
يه آهي مي كشم
يه آهي مي كشم از ته وجودم
اشكامو پاك مي كنم
مي گم خدايا مواظبش باش...