نتایح جستجو

  1. mzibast

    تاپيك سوال و درخواست (محل پاسخ گويي به نياز هاي اعضا)

    سلام درخصوص سوال اول باید گفت بستگی به علاقه شما دارد و اینکه در آینده به دنبال چه هدفی هستید از نظر من هردو خوب هستند بنابراین این شما هستید که باید انتخاب کنید درخصوص بازار کار هم باید بگم در جامع ما تنها به افراد ماهر و متخصص نیاز است حالا اینکه شما بخواهید در ادامه کدام را انتخاب کنید زیاد...
  2. mzibast

    میخوام برم مهمونی !!!

    دعای روز سیزدهم ماه مبارک رمضان دعای روز سیزدهم ماه مبارک رمضان دعای روز سیزدهم ماه مبارک رمضان بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اللهمّ طَهّرنی فیهِ من الدَنَسِ والأقْذارِ وصَبّرنی فیهِ على كائِناتِ الأقْدارِ ووَفّقْنی فیهِ للتّقى وصُحْبةِ الأبْرارِ بِعَوْنِكَ یا قُرّةَ عیْنِ...
  3. mzibast

    استغفار و توبه - طلب بخشش و بازگشت

    « أَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذى لا إِلـهَ إِلاّ هُو الْحَىُّ الْقَيُّومُ ». « از خداوند ، طلب آمرزش مى كنم ، خدائى كه معبودى جز او نيست زنده اى ازلى و ابدى و سرپرستى بى همتا است »
  4. mzibast

    میخوام برم مهمونی !!!

    دعای روز دوازدهم ماه مبارک رمضان دعای روز دوازدهم ماه مبارک رمضان دعای روز دوازدهم ماه مبارک رمضان بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ اللهمّ زَیّنّی فیهِ بالسّتْرِ والعَفافِ واسْتُرنی فیهِ بِلباسِ القُنوعِ والکَفافِ واحْمِلنی فیهِ علی العَدْلِ والإنْصافِ وامِنّی فیهِ من کلِّ ما أخافُ...
  5. mzibast

    میخوام برم مهمونی !!!

    ترک محرمات و انجام واجبات آن چیزی است که لازم دارید تا راه طی شود؛ چیز بیشتری لازم نیست. بعضی می خواهند ذکری بگیرند یا ریاضتی فرابگیرنر؛ اینها لازم نیست. ریاضت شرعی مشخص است اگر همین واجبات را درست انجام دهیم همینا انسان را پرواز میدهد.
  6. mzibast

    ضامن آهو (تاپیک ویژه امام رضاعلیه السلام )

    آقا جان پناهم باش آقا جان پناهم باش
  7. mzibast

    ضامن آهو (تاپیک ویژه امام رضاعلیه السلام )

    چاره کن کار ما را چاره کن کار ما را
  8. mzibast

    ضامن آهو (تاپیک ویژه امام رضاعلیه السلام )

    یا عالم آل محمد (ص) یا عالم آل محمد (ص)
  9. mzibast

    ضامن آهو (تاپیک ویژه امام رضاعلیه السلام )

    السلام علیک یا ضامن آهو السلام علیک یا ضامن آهو
  10. mzibast

    میخوام برم مهمونی !!!

    جوانی بر اثر جهالت از خانه میگریزد بعد که به آغوش پدر و مادر برمیگردد با محبت آنها مواجه میشود این تـــــــوبـــــــــه است وقتی برمیگردیم به خانه رحمت الهی خدا با آغوش باز ما را می پذیرد این بازگشت را که در رمضان برای انسان مومن پیش می آید مغتنم بدانیم
  11. mzibast

    میخوام برم مهمونی !!!

    باز امشب حق صدایم کرده استوارد مهمانسرایم کرده استبا همه نقصی که در من بوده استبازهم او دعوتم بنموده است
  12. mzibast

    آموزش کتیا لینک باشگاه

    آموزش کتیا لینک باشگاه
  13. mzibast

    میخوام برم مهمونی !!!

    الهی الهی الــــــهــی بــه بـزرگـی‌ات ، بخشندگی‌ات ، گـویایـی‌ات شکیبایی ات ، نـزدیـکی‌ات ، مهـربانی‌ات زیبـایی‌ات ، بی‌نیازی‌ات ، و سادگی‌ات اجــــــابت کن نیازهای همه را آمین
  14. mzibast

    میخوام برم مهمونی !!!

    حدیث زیبا در باب ماه مبارک رمضان و روزه - سری چهارم حدیث زیبا در باب ماه مبارک رمضان و روزه - سری چهارم 31-رمضان ماه خداقال امیرالمومنین (ع) شهر رمضان شهر الله و شعبان شهر رسول الله و رجب شهرى امام على (علیه السلام) فرمود: رمضان ماه خدا و شعبان ماه رسول خدا و رجب ماه من است. (وسائل الشیعه، ج 7...
  15. mzibast

    میخوام برم مهمونی !!!

    حدیث زیبا در باب ماه مبارک رمضان و روزه - سری سوم حدیث زیبا در باب ماه مبارک رمضان و روزه - سری سوم 21-شادى روزه دارقال الصادق علیه السلام للصائم فرحتان فرحة عند افطاره و فرحة عند لقاء ربه امام صادق علیه السلام فرمود: براى روزه دار دو سرور و خوشحالى است: 1 - هنگام افطار 2 - هنگام لقای پروردگار...
  16. mzibast

    روزی پدری دست خود را روی شانه پسر خود گذاشت و گفت من قویترم یا تو؟ پسر گفت من. پدر جا خورده و...

    روزی پدری دست خود را روی شانه پسر خود گذاشت و گفت من قویترم یا تو؟ پسر گفت من. پدر جا خورده و دوباره پرسید من قویترم یا تو؟ پسر گفت من. پدر بغض کرد ودوباره پرسید من قویترم یا تو؟ پسر گفت من . پدر ازجابلند شد چند قدم باناراحتی و اشک از پسرش دور شد و دوباره پرسید من قویترم یا تو؟ پسر گفت تو ...
  17. mzibast

    روزی پدری دست خود را روی شانه پسر خود گذاشت و گفت من قویترم یا تو؟ پسر گفت من. پدر جا خورده و...

    روزی پدری دست خود را روی شانه پسر خود گذاشت و گفت من قویترم یا تو؟ پسر گفت من. پدر جا خورده و دوباره پرسید من قویترم یا تو؟ پسر گفت من. پدر بغض کرد ودوباره پرسید من قویترم یا تو؟ پسر گفت من . پدر ازجابلند شد چند قدم باناراحتی و اشک از پسرش دور شد و دوباره پرسید من قویترم یا تو؟ پسر گفت تو ...
  18. mzibast

    روزی پدری دست خود را روی شانه پسر خود گذاشت و گفت من قویترم یا تو؟ پسر گفت من. پدر جا خورده و...

    روزی پدری دست خود را روی شانه پسر خود گذاشت و گفت من قویترم یا تو؟ پسر گفت من. پدر جا خورده و دوباره پرسید من قویترم یا تو؟ پسر گفت من. پدر بغض کرد ودوباره پرسید من قویترم یا تو؟ پسر گفت من . پدر ازجابلند شد چند قدم باناراحتی و اشک از پسرش دور شد و دوباره پرسید من قویترم یا تو؟ پسر گفت تو ...
  19. mzibast

    روزی پدری دست خود را روی شانه پسر خود گذاشت و گفت من قویترم یا تو؟ پسر گفت من. پدر جا خورده و...

    روزی پدری دست خود را روی شانه پسر خود گذاشت و گفت من قویترم یا تو؟ پسر گفت من. پدر جا خورده و دوباره پرسید من قویترم یا تو؟ پسر گفت من. پدر بغض کرد ودوباره پرسید من قویترم یا تو؟ پسر گفت من . پدر ازجابلند شد چند قدم باناراحتی و اشک از پسرش دور شد و دوباره پرسید من قویترم یا تو؟ پسر گفت تو ...
بالا