شعر: لب آب شاعر: سهراب سپهری
دیشب لب رود شیطان زمزمه داشت
شب بود و چراغک بود
شیطان تنها تک بود
باد آمده بود باران زدهبود شب تر گلهای پرپر
بویی نه براه
ناگاه
آیینه رود نقش غمی بنمود شیطان لبب آب
خاک سیا در خواب
زمزمه ای می مرد بادی می رفت رازی می برد
...
باز باران بارید
خیس شد خاطره...