روز های پاییز و زمستان اون سال هم رنگ بود
خیابانی پهن و تاریک
"خرده آسمان انگار هیچ"
هیچ ندیده بودم کتابی غمخوار باشد
"خرده آسمان انگار هیچ" غمخوار شده بود
یک دست کیف سامسونت سنگین دانشگاه یک دست کتاب و همان دست برای جمع کردن چادر ...
قدم های ریز و آرام،نور از صفحه کتاب رفت و آمد داشت
با اهنگ...