نتایح جستجو

  1. baran256016

    مشاعره با اشعار بداهه ...

    [baran256016]:...........................................................................[zahedan]نه به من گفت بيا و نه خود آمد به بَرَم اندر ابهام چه گويم که چه آمد به سَرَم .......................................................................................من اگر رفتم بگفتم راز دلم را سحری...
  2. baran256016

    سلام.ممنون خوبم نه تمام نشده. شما خوبین؟

    سلام.ممنون خوبم نه تمام نشده. شما خوبین؟
  3. baran256016

    مشاعره با اشعار بداهه ...

    وقتش رسیده خدایا خودت خدایی کن فراق عاشق و معشوق را درنگی کن چطور گویمش جدایی درد من است ببین خدایا خودت نگاهی کن دریغ وقت تمام شد!کدام امید وصال؟ روم ز کوی تو ای یار باور کن اگر وفا کنی باز خواهم گشت سفر شده قَدَرَم اندکی درک کن یک روز باز میگردم از ان شهر بی کسی من را به شوق باز دیدت امیدوار...
  4. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    انکس که گفت بهر تو مردم دروغ گفت من راست گفتم که برای تو زنده ام
  5. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    در این سرای بی کسی کسی به در نمیزند به دشت پر ملال ما پرنده پر نمیزند
  6. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قسم سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور
  7. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    انچنان مهر توام در دل و جان جای گرفت که اگر سر برود از دل و از جان نرود
  8. baran256016

    مشاعره با اشعار بداهه ...

    رازی نهفته در پس شعرم برای توست .......................................................................................................... هر واژه نخست، ردّی برای توست نیلوفر شکفته در آن دریای بی نظیر...
  9. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    تو را ای دوست میسپارم دست خدا ظاهرا باید برم بپذم غذا زندگیه خوابگاهی داره اصول و ادا نگیرید از من نقل قول تو رو خدا باید حذفش کنم تمام این ماجرا با اجازتون من برم... زندگی خوابگاهی ینی درست کردن غذا ساعت یک نصف شب وقتی نوبتت باشه!:confused: فعلنی شبتون خوش...
  10. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    تهی گشتم زنامت من مسلمانی نمیخواهم تو را دارم دگر دیندار و روحانی نمیخواهم اگر در جمعمان مهر و وفا و عاشقی باشد من از امروز حتی لحظه ای معبد نمیخواهم:redface:
  11. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    یار اگر نیست نکن شکوه ز تقدیر جهان او خودش هم شده دلگیر از این کار جهان چاره اش نیست ولی در عجبم عشق چنان بکشاند وی به اینجا، که دهد به نامه پایان!
  12. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    شرمنده باد یاری ،تا چشم دور دیده! یاری جدید گزیده!نامش نگار بوده! :D یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور دیریست که دلدار پیامی نفرستاد ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد باسلام خدمت دوستان عزیز...:)
  13. baran256016

    مشاعره با اشعار بداهه ...

    تنهاییم حال مرا اصلا نمیفهمد نه!درد هم درمان زخم ها را نمیفهمد امشب سحر هم با خودش ماتم گرفته بود گویی صدای جغد درختان را نمیفهمد شب میرود سپیده زده آسمان صبح اما ندا(ی) قدقامت الصلاة را اصلا نمیفهمد اخر رسید انتهای صبح، روز روشن شد هرگز کسی گرمای خورشید را نمیفهمد آنقدر انتظار کشیدم آخرش چه...
  14. baran256016

    مشاعره با اشعار بداهه ...

    اندم که تو را دیدم اندر خم این دیوار تو روی به من کردی من مست از این دیدار گفتی که دلی دارم سرگشته ز کوی یار عاشق شده این بیمار. من مست از این گفتار گفتی که زنم بوسه بر گونه و لب ای یار تزریق محبت شد. من شرم زده بسیار
  15. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    در ان نفس که بمیرم در ارزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم من نگویم که مرا از قفس ازاد کنید قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید دوستان شبتون خوش...:gol:
  16. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    بوی بنفشه میدهد طره مشک سای تو پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو
  17. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    تو امدی و ندانم مرا کجا بردی به بند عشق کشیدی و تا خدا بردی
  18. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری چشیده ام که مپرس...
  19. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    انچنان مهر توام در دل و جان جای گرفت که اگر سر برود از دل و از جان نرود
  20. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    نازنینان بی وفایی را ز خویش اموختند ورنه گرداننده دلها وفا را افرید...
بالا