من سرگشته آنجایم.روانم رقصان است همه روز! که فردا کیست سرور جهان؟
مهتاب سرد و باد خاموش.آه! آه! آیا چنانکه باید بالا پریده اند؟رقصییده اند؟اما پا که بال نیست!
ای رقاصان خوب گذشت آن زمان زمان شادکامیها.و اینک از شراب دردی است باقی.ساغر ها تهی مانده اند و نجوای گورها گنگ و بیمارگونه.
شما در پرواز...