بشکفد بار دگر لالهی رنگین مراد
غنچهی سرخ فرو بستهی دل باز شود
من نگویم که بهاری که گذشت آید باز
روز گاری که به سر آمده آغاز شود
روزگار دگری هست و بهاران دگر
کاشکی آینهای بود درون بین که در او
خویش را میدیدم
آنچه پنهان بود از آینهها میدیدم
میشدیم آگه از آن نیروی پاکیزه نهاد
که به...