ای خفتگان خاک ز ما بر شما
درود
ای دست پر عنایت حق دستگیرتان
ای رفتگان پاک
عطر سلام من به صغیر و کبیرتان
دانم کنارتان
صد ها هزار دلبند خفته است
روی لبان خاموشتان جای خنده ها
عمری بود که حسرت لبخند خفته است
اما چون زندگان
در سینه های خامشتان داغ کهنه نیست
دردیده ی شما
دیگر نه اشک هست نه اندوه...