يه همسر پسر زا كه نشد ايده ..يه جوري نظر بدين بتونيم خودمونو نزديك كنيم به خصوصيتهاي پيشنهاديه منطقيتون..
حرف گوش كني و خنگ نبودن ..اينا همش تحميله..:razz:
سوگواری خویش را باور دارم. چنانی که وقتی گشنه می شوم چیزی جز آدمیزاد و چند کلام مهرآمیز آرامم نمی کند. آدمی گاه نیاز دارد به شنیدن سخنان زیبا. هربار که اصرار کردم عزیزم از چیزهای خوب حرف بزن و بگذار آرام بگیرم، جواب مثل همیشه ات بود: "بدون تلاش تو، توهم است." و هربار بی طاقت میشدم که من...
نیم ساعت پیش ،
خدا را دیدم قوز کرده با پالتوی مشکی بلندش
سرفه کنان در حیاط از کنار دو سرو سیاه گذشت
و رو به ایوانی که من ایستاده بودم آمد ،
آواز که خواند تازه فهمیدم ،
پدرم را با او اشتباهی گرفتم...
خوشحالم !
لااقل برای اینکه تو را در خواب ببینم از هیچ کس اجازه نخواهم گرفت ...
چگونه بگویم ؟!
دلم برای خدای معصومی که در قلب تو زندگی می کند تنگ شده است ...
دلم تنگ شده برای هر آنچه از دست داده ام ...
چشمانم گریانند برای هر آنچه نداشته ام ...
دستانم پروانه ای می خواهند که هرگز پریدن را از...