وقتی خیس از باران به خانه رسیدم....
برادرم گفت چرا چتری با خودت نبردی.....
خواهرم گفت چرا تا بند امدن باران صبر نکردی...
پدرم با عصبانیت گفت تنها وقتی سرما خوردی متوجه خواهی شد.....
اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک می کرد گفت
باران احمق....
این است معنی مادر...
وقتی خیس از باران به خانه رسیدم....
برادرم گفت چرا چتری با خودت نبردی.....
خواهرم گفت چرا تا بند امدن باران صبر نکردی...
پدرم با عصبانیت گفت تنها وقتی سرما خوردی متوجه خواهی شد.....
اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک می کرد گفت
باران احمق....
این است معنی مادر...
وقتی خیس از باران به خانه رسیدم....
برادرم گفت چرا چتری با خودت نبردی.....
خواهرم گفت چرا تا بند امدن باران صبر نکردی...
پدرم با عصبانیت گفت تنها وقتی سرما خوردی متوجه خواهی شد.....
اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک می کرد گفت
باران احمق....
این است معنی مادر...
وقتی خیس از باران به خانه رسیدم....
برادرم گفت چرا چتری با خودت نبردی.....
خواهرم گفت چرا تا بند امدن باران صبر نکردی...
پدرم با عصبانیت گفت تنها وقتی سرما خوردی متوجه خواهی شد.....
اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک می کرد گفت
باران احمق....
این است معنی مادر...
وقتی خیس از باران به خانه رسیدم....
برادرم گفت چرا چتری با خودت نبردی.....
خواهرم گفت چرا تا بند امدن باران صبر نکردی...
پدرم با عصبانیت گفت تنها وقتی سرما خوردی متوجه خواهی شد.....
اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک می کرد گفت
باران احمق....
این است معنی مادر...
وقتی خیس از باران به خانه رسیدم....
برادرم گفت چرا چتری با خودت نبردی.....
خواهرم گفت چرا تا بند امدن باران صبر نکردی...
پدرم با عصبانیت گفت تنها وقتی سرما خوردی متوجه خواهی شد.....
اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک می کرد گفت
باران احمق....
این است معنی مادر...
دوست دارم نه به اندازه بارون چون یه روز بند میاد
دوست دارم نه به اندازه برف چون یه روز اب میشه
دوست دارم نه به اندازه گل چون یه روز پژمرده میشه
دوست دارم به اندازه دنیا چون هیچ وقت تموم نمیشه
وقتی خیس از باران به خانه رسیدم....
برادرم گفت چرا چتری با خودت نبردی.....
خواهرم گفت چرا تا بند امدن باران صبر نکردی...
پدرم با عصبانیت گفت تنها وقتی سرما خوردی متوجه خواهی شد.....
اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک می کرد گفت
باران احمق....
این است معنی مادر...