نتایح جستجو

سلاممممممممممم مهسا جونیم خوبی اجی کوجایی بیا لمون برات تنگ شوده مهربون بابا کم خیاطی کن هههههه درستم ک تموم شوده اهان کم زبان بخون ههههه خوبی خوشی سههلامتی فدات نازنینم شاد باشی

[IMG]

سلام رویا جونی خوبم ی بدون حضور تو و مهسا اینگاری خوب نممیتونم باشم خوبم شوخی کردم هههههههه ن راس گفتم ههههههههه خوبم تو شطول مطولی خوبی اجی چخبر قفونت خودت مهربونی

[IMG]

[IMG]

ویییییی هههه سلامممممممم هههههههههه تعجب کرده داداش حمید سوپریز شوده هههههه تو هم همینطور همیشه شاد باشی عزیز ب مهسا دادی ف ی ل ت ر اخه حالا اگه شد ازش میگیرم میسی بابا راضی ب زحمتت نیستیم چیلا زحمت میکشی .... بلهههههههههههه چ برو بیایی هان چشم منو دور دیده هههههههه وایسا بیاد هههههه منم...

[IMG]

ویییییییییی سلامممممممم اخه چرا نیومدی هان اخه چرا اصلا فیکر ما نبودی دلمون برات تنگ میشه هان... هههههههههه خوبه پی سوپرایزت کردم اخ جون هههههههه میسی تو هم خوش اومدی داداش گل بیا و بهمون سر بزن باش مهربون موفق و شاد و سلامت باشی عزیز

وایییییییییییییییییییییییییییی سهلاممممممممممممممممممممممممممممممم قفونت میسی داداش گل منم دلم تنگیده بود ی مشکلی داشتم ک نتونستم بیام شرمنده فدای دل مهربونت داداش گل منم خوشحالممممممممممممم هههههههههه اره ازشون با خبرم میسی ک لطف داشتی مهربون عزیزی بخدا ای بد نیست فعلا میذگرونیم تا ب شادی...

در بیکـــــــــــــــــران دور بر سنگ سخت گو با گوهر سرشت دستی چنین نوشت " دنیا فدای دوســــــــــــــت

سلاممممممممممممممممممممممممم داداش عزیز خوبی خوشی سلامتی مهربونم خوش میذگره عزیز موفق باشی همیشه دلم براتون تنگ شده بود امیدوارم ک خوب وخوش وسلامت باشی

اسمش را میگذاریم...دوست مجازی ... اما آنسو یک آدم حقیقی نشسته... خصوصیاتش را که نمیتواند مخفی کند... وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش را مینویسد ... وقت میگذارد برایم... وقت میگذارم برایش... نگرانش میشوم... دلتنگش میشوم... وقتی در صحبت هایم...به عنوانِ دوست یاد میشود مطمئن میشوم که حقیقیست... هرچند...

سلامممممممممممممم صدف جان خوبی عزیز دلم برات تنگیده خوبی خوشی سلامتی عزیز شاد وسلامت باشی همیشه مهربونم

اسمش را میگذاریم...دوست مجازی ... اما آنسو یک آدم حقیقی نشسته... خصوصیاتش را که نمیتواند مخفی کند... وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش را مینویسد ... وقت میگذارد برایم... وقت میگذارم برایش... نگرانش میشوم... دلتنگش میشوم... وقتی در صحبت هایم...به عنوانِ دوست یاد میشود مطمئن میشوم که حقیقیست... هرچند...

اسمش را میگذاریم...دوست مجازی ... اما آنسو یک آدم حقیقی نشسته... خصوصیاتش را که نمیتواند مخفی کند... وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش را مینویسد ... وقت میگذارد برایم... وقت میگذارم برایش... نگرانش میشوم... دلتنگش میشوم... وقتی در صحبت هایم...به عنوانِ دوست یاد میشود مطمئن میشوم که حقیقیست... هرچند...

اسمش را میگذاریم...دوست مجازی ... اما آنسو یک آدم حقیقی نشسته... خصوصیاتش را که نمیتواند مخفی کند... وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش را مینویسد ... وقت میگذارد برایم... وقت میگذارم برایش... نگرانش میشوم... دلتنگش میشوم... وقتی در صحبت هایم...به عنوانِ دوست یاد میشود مطمئن میشوم که حقیقیست... هرچند...

اسمش را میگذاریم...دوست مجازی ... اما آنسو یک آدم حقیقی نشسته... خصوصیاتش را که نمیتواند مخفی کند... وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش را مینویسد ... وقت میگذارد برایم... وقت میگذارم برایش... نگرانش میشوم... دلتنگش میشوم... وقتی در صحبت هایم...به عنوانِ دوست یاد میشود مطمئن میشوم که حقیقیست... هرچند...

اسمش را میگذاریم...دوست مجازی ... اما آنسو یک آدم حقیقی نشسته... خصوصیاتش را که نمیتواند مخفی کند... وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش را مینویسد ... وقت میگذارد برایم... وقت میگذارم برایش... نگرانش میشوم... دلتنگش میشوم... وقتی در صحبت هایم...به عنوانِ دوست یاد میشود مطمئن میشوم که حقیقیست... هرچند...

باران بهانه اي بود كه زير چتر من تا انتهاي كوچه بيايي....كاش نه كوچه انتهايي داشت و نه باران بند ميامد

اسمش را میگذاریم...دوست مجازی ... اما آنسو یک آدم حقیقی نشسته... خصوصیاتش را که نمیتواند مخفی کند... وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش را مینویسد ... وقت میگذارد برایم... وقت میگذارم برایش... نگرانش میشوم... دلتنگش میشوم... وقتی در صحبت هایم...به عنوانِ دوست یاد میشود مطمئن میشوم که حقیقیست... هرچند...