چوپان قصه ما دروغگو نبود، اوتنها بود،وازفرط تنهایی فریاد گرگ سرمی داد،افسوس که کسی تنهایی اش را درک نکرد،وهمه در پی گرگ بودند، دراین میان فقط گرگ فهميدكه چوپان تنهااست..؟!
به خدا گفتم:
بیا جهان را قسمت کنیم،
آسمون واسه من ابراش مال تو،
دریا مال من موجاش مال تو،
ماه مال من خورشید مال تو...
خدا خندید و گفت:
بندگی کن همه دنیا مال تو...
من هم مال تو...