در شبی پر ستاره و ارام دختری در عذاب میمیرد دختری در عذاب تنهایی غرق در التهاب میمیرد
در نگاه دو چشم خسته ی او زندگی همچو آب زیبا بود غافل از اینکه این همه رویاست عاقبت در سراب میمیرد
چشمهاتو میخوام ببوسم دست هاتو میخوام بگیرم
به جز از نگاه تو من از کسی کمک نگیرم
واسه تو میخوام بمیرم با اشک هات وضو بگیرم
واسه داشتن تو عشقم از جون و دلم بگیرم
چشم هامو رو هم میذارم خواب دنیامو میبینم
تویی دنیای وجودم دنیامو میخوام ببینم
میخوام تو آغوش گرمت بخوابم آروم بگیرم
با رسیدن به تو عشقم...
امشب هوای شعر دارم امشب هوای دل هوای عشق هوای پلک تر دارم
امشب هوای رستگاری بردباری قصه های خوب دارم
میدانم شاید یه وقت دگر حس کنم طالب عشق دگر حرف دگر دوستدار چشم و ابرویی دگر هستم
از فکر فردا رهایم من امشب اینگونه ام:
من امشب عاشق یک رنگی ها میشوم
من امشب در کویرم یا که در بحر من امشب...