نتایح جستجو

  1. امیر افشار

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    من امشب شکنم ساغر لب یر جام نزنم دیگر عاشقم و مست نگاهم مستم از نگهی دلجو ساغر را فکنم یک سو بیش لبت باده نخواهم
  2. امیر افشار

    بهايي كه مردان براي جنتلمن بودن بايد بپردازند

    پری ناز جان ممنونم اما بنظرم درست نیست تو راه پله کنر یک خانون راه بری بنظرم درستش اینه که تو پاگرد وایسی تا خانونم از پله ها بره بالا و یه پاگرد و رد کنه بعد آقایون برن بالا یا زود سریع از خانوم سبقت یگیری و بری بالا
  3. امیر افشار

    بهايي كه مردان براي جنتلمن بودن بايد بپردازند

    جسارته ببخشید اما یه آقا نباید پشت یه خانوم تو را پله ها راه بره
  4. امیر افشار

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    من شمعم شمع مرادم خاموشی رفته از یادم همه شب خودرا میسوزم که شب یاران بر افروزم می سوزم تا به سحرگه از آهم کس نشد آگه خوشو بی پروا میسوزم تا شب یاران بر افروزم
  5. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    دل به امید صدایی که مگر در تو رسد ناله‌ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد
  6. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    دل من رای تو دارد سر سودای تو دارد رخ فرسوده زردم غم صفرای تو دارد
  7. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    من مست و تو دیوانه مار ار که برد خانه صد بار تورا گفتم کم حوردو سه پیمانه
  8. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    دوری که امدنو رفتن ماست آنرا نه بدایت نه نهایت پیداست
  9. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    الا ای رهگذر کز کوی یاری قدم بر تربت ما می گذاری
  10. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    ببین داری شروع میکنی ها م میای ؟! من مو دلی که دائم به دو دست دارم او را اگرش نگاهداری به تو میسپارم او را هر که نداد قدر این دل ز سپردنش چه حاصل به کسی چرا دهم دل که زبو شناسد او را
  11. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    ز دست دیده و ذل هر دو فریاد که هرچه دیده بیند دل کند یاد بسازم خنجری نیش ز فولاد زنم بر دیده تا دل کنم ازاد
  12. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    تو ای ستاره خندان کجا خبر داری از ناله سحر و گریه شبانه ما
  13. امیر افشار

    تو کدوم تاپیک داری آتیش میسوزنی خانومی؟

    تو کدوم تاپیک داری آتیش میسوزنی خانومی؟
  14. امیر افشار

    سلام کجایی حاج خانوم؟ تشریف نمی یارین مشاعره ؟ خیلی سوت و کوره بیا منورش کن

    سلام کجایی حاج خانوم؟ تشریف نمی یارین مشاعره ؟ خیلی سوت و کوره بیا منورش کن
  15. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    ای یار ما عیار ما دام دل خمار پا وا مکش از کار ما بستان گرو دستار ما
  16. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    دل من رای تو دارد سر سودای تو دارد رخ فرسوده زردم غم صفرای تو دارد
  17. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    روزگاری دل به دام تو فتاده بود همدم شب­ها، رباب و جام باده بود
  18. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    نگر تا این شب خونین سحر کرد چه خنجر ها که از دلها گذر کرد ز هر خونین دلی سروی قد افراشت ز هر سروی تزروی نغمه برداشت
  19. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    یاران دل دردمند ما را نگرید طوفان کشنده ی بلا را نگرید
بالا