نتایح جستجو

  1. امیر افشار

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    عالم از ما نغمه پرداز است و خاموشیم ما مردم از ما هوشیارنند و مدهوشیم ما ما را کسی نمی آرد به خاطر ای عجب یاد عالم میکنیم اما فراموشیم ما
  2. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    تا چند اسیر عقل هر روزه شویم در دهر چه صد ساله چه یک روزه شویم در ده تو بکاسه می از آن پیش که ما در کار گه کوزه گران کوزه شویم
  3. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    در شهر یکی کس را هوشیار نمی بینم هر یک بدتر از دیگر شوریده و دیوانه
  4. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    دل که آیینه صافیست غباری دارد از خدا می طلب صحبت روشنایی
  5. امیر افشار

    مهندسین عزیز شما هم این خبر و شنیدین؟..

    والا به نظر من بی لیاقتن اطلا لیاقت ندارن ما در مورد پروزه هاشون نظر بدیم حیف ما نیست وقتمون رو واسه اینا هدر کنیم 20 سال رفتیم درس خوندیم صد بار کنکور دادیم تو مرکز آموزش عالی نه دانشگاه تو هر دهات کوره درس خوندیم با این همه بد بختی بیان بگن فلان والا زور داره بی خیال این نیز بگذرد مثل خیلی چیزا
  6. امیر افشار

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    خاطرات عمر رفته در نظر گاهم نشسته در سپر آذرین آفت جانم نشسته ای خدای بی نصیبان تاقتم ده ای قبله گه ما غریبان تا قتم ده بر موج غم نشسته من بر زورق شکسته منم ای نا خدای عالم با نا من رقم زده شده که بار مهر غم زده شد بر سر نوست عالم
  7. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    در هوایت بی قرارم روز شب سر زکویت بر ندارم روز شب
  8. امیر افشار

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    می خوار و گل افشان کن از دهر چه می جویی این گفت سحرگه کل بلبل تو چه میگویی
  9. امیر افشار

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    چو طفلی بی والد اسیر هر خانه دل من ندارد پیمانی بجز با پیمانه دل من نه از دین و نه از دنیا خبر دارد نمی دانم چه سودایی بسر دارد
  10. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا یا تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
  11. امیر افشار

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    اشک من هویدا شد دیده ام چو دریا شد در میان اشک من سایه تو پیدا شد
  12. امیر افشار

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    احسنت به این حضور ذهن و این همه احساس جای آن دارد که چندی هم ره صحرابگیرم سنگ خارا را گواه این دل شیدا بگیرم مو به مو دارم سخنها نکته از انجمنها بشنو ای سنگ بیابان بشنوید ای باد و باران با شما دم سازم اکنون با شما هم رازم اکنون
  13. امیر افشار

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    در آتشم از برق نگاهیی بنشاندی ننشستی در خلوت شبهای سیاهی بنشانندی ننششستی گشتم چو حبابی که به دامان تو یکدم بنشینم چون خاک رهت بر سر راهی بنشاندی ننشستی
  14. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    از جوانیم گله دارد زندگانیم شرمنده زندگانی از این جوانیم
  15. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    ما لبتکانیم و فلک لبت باز از روی حقیقتی است نه از روی مجاز
  16. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    من بی می ناب زیستن نتوانم بی گشید جور تن نتوانم من بنده آن دمم که ساغی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم
  17. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    در هوایت بی قرارم روز و شب سر ز کویت بر ندارم روز شب
  18. امیر افشار

    سلام خوبی ؟ من سیستم ترکید دوباره از نو ردیفش کردم شرمنده دیر جواب دادم دخترم توپه فقط هوا گرمه...

    سلام خوبی ؟ من سیستم ترکید دوباره از نو ردیفش کردم شرمنده دیر جواب دادم دخترم توپه فقط هوا گرمه یه خورده اذیت میشه تفلی
  19. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    تار و پود هستیم بر باد رفت اما نرفت عاشقی ها از دلم دیوانگیها از سرم
  20. امیر افشار

    از تبریک ممنون حسابی شکه شدم چشام از تعجب داشت درمیومد دستتون درد نکنه

    از تبریک ممنون حسابی شکه شدم چشام از تعجب داشت درمیومد دستتون درد نکنه
بالا