هوا کبود شد، اين ابتدای باران است
دلا دوباره شب دلگشای باران است
نگاه تا خلاء وهم میکشاندمان مرا به کوچه ببر، اين صدای باران است
اگرچه سينه ي من شوره زار تنهايی است ولی نگاه ترم آشنای باران است
دلم گرفته از اين سقف های بی روزن که عشق، رهگذر کوچههای باران است
بيا دوباره نگيريم چتر...