یک نفر می پرسد
که چرا شیشه شکست؟!
مادری می
گوید:((شاید این دفع بلاست...))
یک نفر زمزمه
کرد:
((باد سرد وحشی
مثل یک کودک شیطان امد ، شیشه پنجره را زود شکست.))
کاش امشب که
دلم مثل ان شیشه مغرور شکست ، عابری خنده کنان می امد ، تکه ای از ان
را
بر می داشت ،
مرهمی بر دل تنگم می شد.
اما...