نتایح جستجو

کودکی هایم اتاقی ساده بود قصه ای ، دور ِ اجاقی ساده بود شب که میشد نقشها جان میگرفت روی سقف ما که طاقی ساده بود میشدم پروانه ، خوابم میــــپرید خوابهایم اتفاقی ساده بود زندگی دستی پر از پـــوچی نبود بازی ما جفت و طاقی ساده بود قهــــر میکردم به شوق آشتی عشقــــهایم اشتیاقی ساده بود...

سلام نغمه گلم ممنون از عکسای قشنگی که واسم میزاری قربونت برم خودت گلی نغمه نازنینم

سلام دیتای عزیزم نیازی به تشکر نیست خواهر گل من حساب من با شما جداست من علاقه زیادی به شما دارم خانم دکتر هنرمند میدونم سرتون خیلی شلوغه امیدوارم هر جا هستین شاد شاد....سالم سالم...باشید همیشه لبخند روی لباتون باشه عزیز دل خیلی مراقب خودتون باشید من همیشه به یادتون هستم شمارو ندیدم اما حس...

سلام عشق من حالت خوبه عزیز دلم؟ کجاهایی؟ همه چی روبه راه؟ خیلی مواظب خودت باش

سلام مهندس جان سپاس بیکران از راهنماییتون و وقتی که گذاشتین بله کاملا درسته خودم هم از چند نفر که پرس و جو کردم حرفای شمارو زدن درسته دلایلتون کاملا منطقیه بازم ممنون از محبتتون همواره موفق و شاد باشید در پناه خدا...

فدات الیسممممم عشق من..:redface:

کودکی هایم اتاقی ساده بود قصه ای ، دور ِ اجاقی ساده بود شب که میشد نقشها جان میگرفت روی سقف ما که طاقی ساده بود میشدم پروانه ، خوابم میــــپرید خوابهایم اتفاقی ساده بود زندگی دستی پر از پـــوچی نبود بازی ما جفت و طاقی ساده بود قهــــر میکردم به شوق آشتی عشقــــهایم اشتیاقی ساده بود...

کودکی هایم اتاقی ساده بود قصه ای ، دور ِ اجاقی ساده بود شب که میشد نقشها جان میگرفت روی سقف ما که طاقی ساده بود میشدم پروانه ، خوابم میــــپرید خوابهایم اتفاقی ساده بود زندگی دستی پر از پـــوچی نبود بازی ما جفت و طاقی ساده بود قهــــر میکردم به شوق آشتی عشقــــهایم اشتیاقی ساده بود...

پرواز آفتاب و نسیم و پرنده را میدانم ... صفای دلاویز دشت را ، اما ... من این میان پرواز لحظه ها را افسوس مــــــــی خورم ... پرواز این پــــــرنده ی بی بازگشت را !!

خوبم!!!! + باید بازیگر شوم ، آرامش را بازی کنم … باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم … باز باید مواظب اشک هایم باشم … باز همان تظاهر همیشگی : ” خوبم …

خودت هوامونو داشته باش...... یه وقتایی آدم باید سرشو بلند كنه، زل بزنه به آسمون، لبخند بزنه و بگه: خدا خیلی مخلصیم، هوامونو داشته باش ما هم تنهاییم

" پـــــــرواز " هم ... دیگر رویای آن پرنده نبود ! دانه دانه پرهایش را چید ... تا بر این بالش خواب دیگری ببیند ! شاعر : گروس عبدالملکیان

آیین عشق ‌بازی دنیا عوض شده‌ ست یوسف عوض شده‌ ست، زلیخا عوض شده‌ ست سر همچنان به سجده فرو برده ‌ام ولی در عشق سالهاست که فتوا عوض شده‌ ست خو کُن به قایقت که به ساحل نمی ‌رسیم خو کُن که جای ساحل و دریا عوض شده‌ ست آن با‌وفا کبوتر جلدی که پَر کشید اکنون به خانه آمده، اما عوض شده ‌ست حق داشتی...

آیین عشق ‌بازی دنیا عوض شده‌ ست یوسف عوض شده‌ ست، زلیخا عوض شده‌ ست سر همچنان به سجده فرو برده ‌ام ولی در عشق سالهاست که فتوا عوض شده‌ ست خو کُن به قایقت که به ساحل نمی ‌رسیم خو کُن که جای ساحل و دریا عوض شده‌ ست آن با‌وفا کبوتر جلدی که پَر کشید اکنون به خانه آمده، اما عوض شده ‌ست حق داشتی...

آیین عشق ‌بازی دنیا عوض شده‌ ست یوسف عوض شده‌ ست، زلیخا عوض شده‌ ست سر همچنان به سجده فرو برده ‌ام ولی در عشق سالهاست که فتوا عوض شده‌ ست خو کُن به قایقت که به ساحل نمی ‌رسیم خو کُن که جای ساحل و دریا عوض شده‌ ست آن با‌وفا کبوتر جلدی که پَر کشید اکنون به خانه آمده، اما عوض شده ‌ست حق داشتی...

آیین عشق ‌بازی دنیا عوض شده‌ ست یوسف عوض شده‌ ست، زلیخا عوض شده‌ ست سر همچنان به سجده فرو برده ‌ام ولی در عشق سالهاست که فتوا عوض شده‌ ست خو کُن به قایقت که به ساحل نمی ‌رسیم خو کُن که جای ساحل و دریا عوض شده‌ ست آن با‌وفا کبوتر جلدی که پَر کشید اکنون به خانه آمده، اما عوض شده ‌ست حق داشتی...

آیین عشق ‌بازی دنیا عوض شده‌ ست یوسف عوض شده‌ ست، زلیخا عوض شده‌ ست سر همچنان به سجده فرو برده ‌ام ولی در عشق سالهاست که فتوا عوض شده‌ ست خو کُن به قایقت که به ساحل نمی ‌رسیم خو کُن که جای ساحل و دریا عوض شده‌ ست آن با‌وفا کبوتر جلدی که پَر کشید اکنون به خانه آمده، اما عوض شده ‌ست حق داشتی...

آیین عشق ‌بازی دنیا عوض شده‌ ست یوسف عوض شده‌ ست، زلیخا عوض شده‌ ست سر همچنان به سجده فرو برده ‌ام ولی در عشق سالهاست که فتوا عوض شده‌ ست خو کُن به قایقت که به ساحل نمی ‌رسیم خو کُن که جای ساحل و دریا عوض شده‌ ست آن با‌وفا کبوتر جلدی که پَر کشید اکنون به خانه آمده، اما عوض شده ‌ست حق داشتی...

آیین عشق ‌بازی دنیا عوض شده‌ ست یوسف عوض شده‌ ست، زلیخا عوض شده‌ ست سر همچنان به سجده فرو برده ‌ام ولی در عشق سالهاست که فتوا عوض شده‌ ست خو کُن به قایقت که به ساحل نمی ‌رسیم خو کُن که جای ساحل و دریا عوض شده‌ ست آن با‌وفا کبوتر جلدی که پَر کشید اکنون به خانه آمده، اما عوض شده ‌ست حق داشتی...

[IMG] گاهی شلوغی پیاده‌رو بهانه‌ی خوبی‌ست که دست‌های کسی را برای همیشه گم کنی “لیلا کردبچه”