آقا کجا رفتی؟
من تازه با این قسمت تالار آشنا شدم
مگه نشنیدی این حکایتو:
روزی ادمین مردمی را دید که گرد دانشمند شهر حلقه زده بودند. و از او تقاضای ماندن در شهر را داشتند.
دانشمند را به این صحبت ها هیچ التفات نبود. ناگه , ادمین , خسته از محنت این کاربران و برافروخته از این اشک ها و ناله ها , چوب...