بهنام ابتدا یاس را در مقابل آپارتمانش پیاده کرد و سپسلیلا و بنفشه را به منزلشان رساند و به دعوت لیلا داخل خانه شد و چایی باهم نوشیدند . وقتی آنجا را نیز ترک می کرد ، ساعت از یک و نیم بامدادگذشته بود، اما وقتی به خانه رسید ،بهرام هنوز بازنگشته بود .
یاس قلم را روی زمین گذاشت و با تماشای کارش نفس...