چه ساده از كنار هم عبور میكنیم و خاطرات رفته را مرور میكنیم چه ساده دست ناگزیر مرگ روی شانههای ما كشیده میشود دوشنبههای مختصر، سهشنبههای خوفناك ، و انتظار و حسرت همیشگی برای آن نگاههای پشت مه ، امیدها و دستهای رفته زیر خاك ، و روزهای رفتهای كه رفتهرفته كمشمار میشوند...