ای آسمان مگر دل دیوانه منی...کاین گونه شعله میکشی و نعره میزنی
نالان و اشکبار مگر عاشقی و مست...با خویشتن چو ما مگر ای دوست ، دشمنی
طبع بتانی ای که چنین در تغیری...یا خاطرات عمر ، که تاریک و روشنی
چون من رواست هرچه بسوزی که بی سبب...بدنام دهر گشته ای و پاکدامنی
ای سقف محبس بشر ،این آه و ناله...