نتایح جستجو

  1. casper.0021

    گپ و گفتگوی خودمانی مهندسین مواد و متالورژی

    گاهی گمان نمیکنی و میشود گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود گاهی هزار دوره دعا بی استجابت است گاهی نگفته قرعه بنام تو میشود گاهی گدای گدایی و بخت نیست گاهی تمام شهر گدای تو میشود…
  2. casper.0021

    گپ و گفتگوی خودمانی مهندسین مواد و متالورژی

    پرواز کرد عمر و از او آشيانه ماند مشتپُري ز نعمت هستي نشانه ماند از سوز و ساز دل اثري آشکار نيست جز دود آه ماکه به ديوار خانه ماند عمري فسانه ها دل ما در فسون گرفت افسانه جو به خوابشد و زو فسانه ماند از دام و دانه بيم اميدي نصيب بود بيم و اميد طي شد و زودام و دانه ماند گر شعر سوزناک...
  3. casper.0021

    گپ و گفتگوی خودمانی مهندسین مواد و متالورژی

    با من کل شعر و ادبیات نندازین که کم میارین!!! :دی
  4. casper.0021

    گپ و گفتگوی خودمانی مهندسین مواد و متالورژی

    شقایق گفت :با خنده نه بیمارم، نه تبدارم اگر سرخم چنان آتش حدیث دیگری دارم گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایی نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی یکی از روزهایی که زمین تبدار و سوزان بود و صحرا در عطش می سوخت تمام غنچه ها تشنه ومن بی تاب و خشکیده تنم در آتشی می سوخت ز ره آمد...
  5. casper.0021

    دعوت به همكاري جهت ساخت فلش كارت زبان تخصصي براي موبايل

    چشم فقط لطفا برام میلش کنید از اینجا نمی تونم دانلود کنم! صفحۀ 50 هم میل شد! راستی اقای متالورژیسم من هفته دیگه یه سفر کاری!! دارم متاسفانه به کامپیوتر دست رسی ندارم! من این صفحه 11 رو تا جمعه براتون میل می کنم ! مشقای سری بعدم هم با سری بعد ترش بهم بدید بی زحمت... متشکرم
  6. casper.0021

    گپ و گفتگوی خودمانی مهندسین مواد و متالورژی

    قسمت اين بود که من با تو معاصر باشم تا در اين قصه ي پر حادثه حاضر باشم حکم پيشاني ام اين بود که تو گم شوي و من به دنبال تو يک عمر مسافر باشم تو پري باشي و تا آنسوي دريا بروي من به سوداي تو يک مرغ مهاجر باشم قسمت اين بود ، چرا از تو شکايت بکنم ؟! يا در اين قصه به دنبال مقصر باشم ؟ شايد...
  7. casper.0021

    گپ و گفتگوی خودمانی مهندسین مواد و متالورژی

    ترسم اين است که پاييز تو يادم برود حس اشعار دل انگيز تو يادم برود ترسم اين است که باراني چشمت نشوم لذت چشم غزلخيز تو يادم برود بي شک آرامش مرگ است درونم،وقتي حس از حادثه لبريز تو يادم برود من به تقويم خدايان زمان شک دارم ترسم اين است که پاييز تو يادم برود با غزلها ت بيا چون همه چيزم...
  8. casper.0021

    گپ و گفتگوی خودمانی مهندسین مواد و متالورژی

    خوب خودتون که اینجایین اگه یکم شلوغ بازی کنید دیگه اینجا خلوت نمی شه.... مشکل اینجاست که هر کسی نشسته تا یکی دیگه بیاد یه کاری انجام بده!!!
  9. casper.0021

    گپ و گفتگوی خودمانی مهندسین مواد و متالورژی

    غنچه از خواب پرید و گلی تازه به دنیا آمد. خار خندید و به گل گفت : سلام و جوابی نشنید خار رنجید ولی هیچ نگفت... ساعتی چند گذشت گل چه زیبا شده بود، دست بی رحمی آمد نزدیک، گل سراسیمه ز وحشت افسرد... لیک آن خار در آن دست خزید و گل از مرگ رهید ... صبح فردا که رسید خار با شبنمی از خواب پرید...
  10. casper.0021

    وای چه نی نی نازییییییییییییییی مرسی خیلی قشنگ بود موفق باشید :گل

    وای چه نی نی نازییییییییییییییی مرسی خیلی قشنگ بود موفق باشید :گل
  11. casper.0021

    اين طرف مشتی صدف ، آنجا كمی گل ريخته است موج ، ماهی های عاشق را به ساحل ريخته بعد از اين در...

    اين طرف مشتی صدف ، آنجا كمی گل ريخته است موج ، ماهی های عاشق را به ساحل ريخته بعد از اين در جام ما تصوير ابر تيره ای است بعد از اين در جام دريا ، ماه كامل ريخته است مرگ حق دارد كه از ما روی برگردانده است زندگی در كام ما مرگ هلاهل ريخته هر چه دام افكندم ، آهوها گريزان تر شدند حال ،...
  12. casper.0021

    اين طرف مشتی صدف ، آنجا كمی گل ريخته است موج ، ماهی های عاشق را به ساحل ريخته بعد از اين در...

    اين طرف مشتی صدف ، آنجا كمی گل ريخته است موج ، ماهی های عاشق را به ساحل ريخته بعد از اين در جام ما تصوير ابر تيره ای است بعد از اين در جام دريا ، ماه كامل ريخته است مرگ حق دارد كه از ما روی برگردانده است زندگی در كام ما مرگ هلاهل ريخته هر چه دام افكندم ، آهوها گريزان تر شدند حال ،...
  13. casper.0021

    اين طرف مشتی صدف ، آنجا كمی گل ريخته است موج ، ماهی های عاشق را به ساحل ريخته بعد از اين در...

    اين طرف مشتی صدف ، آنجا كمی گل ريخته است موج ، ماهی های عاشق را به ساحل ريخته بعد از اين در جام ما تصوير ابر تيره ای است بعد از اين در جام دريا ، ماه كامل ريخته است مرگ حق دارد كه از ما روی برگردانده است زندگی در كام ما مرگ هلاهل ريخته هر چه دام افكندم ، آهوها گريزان تر شدند حال ،...
  14. casper.0021

    اين طرف مشتی صدف ، آنجا كمی گل ريخته است موج ، ماهی های عاشق را به ساحل ريخته بعد از اين در...

    اين طرف مشتی صدف ، آنجا كمی گل ريخته است موج ، ماهی های عاشق را به ساحل ريخته بعد از اين در جام ما تصوير ابر تيره ای است بعد از اين در جام دريا ، ماه كامل ريخته است مرگ حق دارد كه از ما روی برگردانده است زندگی در كام ما مرگ هلاهل ريخته هر چه دام افكندم ، آهوها گريزان تر شدند حال ،...
  15. casper.0021

    سلام سعیده خانوم خوبی؟ چند وقتی بود ازت بی خبر بودم گفتم بیام حالتو بپرسم... امیدوارم هرجا هستی...

    سلام سعیده خانوم خوبی؟ چند وقتی بود ازت بی خبر بودم گفتم بیام حالتو بپرسم... امیدوارم هرجا هستی شادو پیروز و سربلند باشی
  16. casper.0021

    وای وای باران باران شیشه پنجره را باران شست از دل من اما چه کسی نقش تو را...

    وای وای باران باران شیشه پنجره را باران شست از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست اسمان سربی رنگ من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ. می پرد ،نگاهم تا دور وای باران باران پر مرغان نگاهم را شست خواب رویای فراموشی هاست خواب را دریابم که در ان دولت...
  17. casper.0021

    سلام خوبید؟ چند وقتی بود ازتون بیخبر بودم گفتم بیام حالتونو بپرسم.... موفق و پیروز و سربلند باشید

    سلام خوبید؟ چند وقتی بود ازتون بیخبر بودم گفتم بیام حالتونو بپرسم.... موفق و پیروز و سربلند باشید
  18. casper.0021

    وای وای باران باران شیشه پنجره را باران شست از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست...

    وای وای باران باران شیشه پنجره را باران شست از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست اسمان سربی رنگ من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ. می پرد ،نگاهم تا دور وای باران باران پر مرغان نگاهم را شست خواب رویای فراموشی هاست خواب را دریابم که در ان دولت خاموشی هاست من شکوفایی...
  19. casper.0021

    ***شايد آن روز كه سهراب نوشت : تا شقايق هست زندگي بايد كرد خبري از دل پر درد گل ياس نداشت بايد...

    ***شايد آن روز كه سهراب نوشت : تا شقايق هست زندگي بايد كرد خبري از دل پر درد گل ياس نداشت بايد اينجور نوشت ، هر گلي هم باشي چه شقايق چه گل پيچك و ياس زندگي اجباريست***
  20. casper.0021

    و خدا سیب نینداخت از آن بالاها که در عمق کم حرف نیوتن غرق شویم و چنین با تقدیس و چنین با اجبار...

    و خدا سیب نینداخت از آن بالاها که در عمق کم حرف نیوتن غرق شویم و چنین با تقدیس و چنین با اجبار جسم او در خودمان دفن کنیم یادمان باشد، سیب به امید لب و دندان کسی می اید که به ایمان و یقین، سیب را می فهمد سیب را می نوشد و به حرف نیوتن می خندد با خودش می گوید.... آسمان جاذبه دارد نه زمین!!!!!
بالا