جان بیان
مژده ای دل که دگربار خزان می آید
سوی افسرده دلان مونس جان می آید
گفتمش یارکجا؟ گفت: خمش هیچ مپرس
هم نوا با دگران ,دست زنان می آید
چه خبرگشت؟ که دنیا همه زیروزبر است؟
پس بگو چیست که اینسان سیلان می آید؟
چه وصالی است که اندر طلبش شب هنگام
دل وجانم زطرب رقص کنان می آید؟
ساقیا شادی بی...