قاضی : عقل
متهم : عشق
عشق محکوم به تبعید به دورترین نقطه ی مغز شده بود
یعنی فراموشی!
قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی همه اعضا با او مخالف بودند
قلب شروع کرد به طرفداری از عشق:
آهای چشم مگر تو نبودی که در آرزوی دیدنش بودی
و تو ای گوش که همیشه آرزوی شنیدن صدایش را داشتی
و...