نتایح جستجو

بله دیگه از کوتاه اومدن هم یه چیزی اونورتر. ایشون یه شخصیت بزرگه و پر از صفت های عالی فقط حیف که خودشیفتگی داره. تنها عیبش همینه

من سعی میکنم بیخیال شم چشم چشم حتما حتما. حرف شما درسته و منطقی خیلیم لطف کردین. ولی وقتی باهاش قطع رابطه هستم نفس کشیدن برام سخته این حس مو نمیتونم توصیف کنم ولی اون همه زندگی منه اصلا یه چیز عجیب و غریبه.

دوست عزیز ایشون قبلا گفتن که قصد ازدواج دارن و باید به یه شناخت کامل برسن تا بعدش اقدام کنن. ایشون اصولا رفتارش سرکوبگرانه هست و ادم ها رو از بالا نگاه میکنه.حتی اگه روزی بره خواستگاری و با خانمی ازدواج کنه حالا یا من یا هرکس دیگه همین رفتاری رو که داره ادامه می ده و بدتر شاید بشه که بهتر نمیشه.

بله درست میگین هم عاشقشم و هم بهش علاقمندم. خدا نصیب هیچکس نکنه که فعلا همش گرفتاریه واسم. تا حالا این مدلی سابقه نداشته ولی خب یه بار شد که دو روز بیمارستان بودن و البته متاسفانه قبلش یه کنتاکت کوچیک پیش اومد و من با ایشون در تماس نبودم. چون اصولا متداوله که من بهش زنگ میزنم و اون در جواب من...

من حرفاتونو الان به حساب شوخی می ذارم وگرنه اصلا اینطور نبود و من از راهنمایی هاتون بهره بردم و خیلی هم جالب بود.

بله دوست عزیز الان سه روزه از ایشون بی خبرم. یعنی گوشیش خاموشه من دوتا نگرانی دارم یکی نگران سلامتیش هستم چون واقعا دوستش دارم و هیچی نمیتونه این دوست داشتن رو کم کنه و نگرانی دوم من اینه که شاید از دست من عصبانیه که باور کنین کوچکترین بدی درحقش نکردم و هیچکاری نکردم که از دستم ناراحت باشه و بار...

بله تمرین خوبیه ولی من دارم دیوونه میشم. نمیدونم میخواد منو تنبیهم کنه اخه مشکلی نداشتیم یا حداقلش من نمیدونم چرا از دستم عصبانیه.ایشون اصولا از دست عالم و ادم عصبانیه و از هیچکی خوشش نمیاد.من تموم سعیمو کردم که خوشحالش کنم ولی از منم دائما ناراضیه. چیزی که ازش لذت میبره تحقیر کردن بقیه است حالا...

سلام بله رفتم. مشاور بهم گفت باید خیلی مراقب باشی و زندگی کردن با این مدل ادمها میتونه خیلی سخت باشه.گفت اگه بتونی راه تو از این اقا جدا کنی به نفعته ولی اگه خیلی اصرار داری باید مهارت های برخورد با اینجور ادمها رو یاد بگیری و خیلی هم مهربونی تو بهش اشکار نکنی. از لطف و راهنمایی تون ممنونم دوست...

یعنی حرفم خیلی بد بود؟؟؟؟؟؟؟؟

حرفاتون منطقی هستن. میپذیرم. منم میدونم لیاقتشو ندارم ولی دارم سعی میکنم لیاقت زندگی کردن با یه ادم خودشیفته رو پیدا کنم

دوستان یه مشکلی برام پیش اومده یه مشکل خیلی اعصاب خورد کن من از دیروز ساعت 12 ظهر تا الان از اون آقایی که دوستش دارم بی خبرم و گوشی ایشون هم خاموشه. خیلی نگرانم و اعصاب بهم ریخته و حوصله زندگی کردنم ندارم. من با همسایه مامانش اینا دوست هستم اما روم نمیشه به دوستم زنگ بزنم و سراغ اون اقا رو...

عزیزم متاسفم از بابت فوت مادرتون و بهتون تسلیت می گم. اما نگفتین که چرا مجبور شدین ازش جدا بشین؟ اگه شرایط خوبی داره و دو طرف بهم علاقه مندین چه مانعی هست واسه ازدواج؟ اگه فوت مادرتون شما رو دچار افسردگی کرده برا رهایی از افسردگی میتونین از مشاور کمک بگیرین و اگر هم زمان زیادی از اون حادثه...

شما دارین درست میگین و خودم هم شدید گیج شدم و نمیدونم چیکار کنم. من وقت گرفتم که برم پیش مشاور و فک کنم شاید بتونم کاری از پیش ببرم. البته کمک های شما همتون موثر بودن و باعث شد یه کم فکر کنم و ببینم کجای کارم میتونه ایراد داشته باشه. شاید هم عیب فقط از خودم باشه نه از اون آقا.

دوستان گفتن که اگه تو یعنی من با فرد مورد علاقه ام ازدواج کنم بچه های اینده ما دچار عقده کمبود محبت از جانب پدر میشن. من حرف دوستان رو قبول دارم اما خب گفتم بالاخره بچه یه بخشی از عقده هاشو تو مدرسه و با دوستاش جبران میکنه. اما خب یه خورده بدجوری گفتم و سوءتفاهم پیش اومد. منظورم دوستای سالم بود...

شاید من بد توضیح دادم گلم. منظور اینکه بهرحال همه ما یه مقدار از کمبودهامونو توی دبیرستان و دانشگاه جبران کردیم با داشتن دوست و همکلاسی و معلم و استاد. منظورم خدانکرده دوستای ناباب نبود:redface:

ممنون که منو درک میکنین. کاش حس منو هم یه کم درک میکردین میدونم درک میکنین کاش بیشتر درک میکردین. من بدون این مرد نمیتونم نفس بکشم ولی حضورشم تو زندگیم همش عذابم میده. تمام غرور و شخصیت منو با رفتارهاش له کرده. ایشون عاشق هیچی و هیچکس نیست فقط عاشق خودشه اما تو دنیای منیت و خودپرستی خودش دوست...

خیر ما هنوز تو مرحله اشنایی هستیم. دوستان عزیز یه فرض رو طرح کردن و منم جواب سوال دوستان رو به نظر خودم دادم. مثلا اگه ازدواج کنیم بنا به نظر دوستان امکان داره که بچه ها به مشکل بخورن. من حرف این عزیزان رو تا حد زیادی میپذیرم اما خب منم انسانم و دل دارم و برا خودم بهترین رو میخوام.

توقع دارم مهربون باشه همین. حتما با مشاور صحبت میکنم ممنون از شما.

در مورد تربیت و اینده بچه ها تا حد زیادی نظرتونو قبول دارم. خب متاسفانه منم درگیر شدم میدونم بچه فقط به مهر و محبت والدینش نیاز داره نه چیز دیگه ولی منم به وجود این ادم نیاز دارم از هرچیزی بیشتر حتی بیشتر از نیاز یه بچه به عاطفه پدر و مادرش.

چرا مسوول هستم. ولی خب در مقابل خودمم مسوولم.شاید رابطه من با ایشون جای تجدید نظر داشته باشه و باید یه مقدار منطقی تر نیگا کنم به قضیه ولی نمیشه هم که ادمی مث ایشون هیچوقت ازدواج نکنه و بچه دار نشه به خاطر اخلاق و شخصیت خاص خودش. ایشون هم حق داره از مواهب زندگی استفاده کنه و روزی اگه دوست داشت...