درودی به یاران اهل هنر...
زدودی ز من اشک ها و ضرر...
شروعم نخست پیران دانا بود...
که شعرش همیشه خوانا یود...
سپس بر سحر من درودم بود...
که ما را به او حق ز دیشب بود...
همی روی برگردانم کنون...
به فرهادی که بود مجنون...
این طنینی که بهشت زیر اوست...
اتی هم که هست با طنین دوست...
ماند مهندس به اخر...