نتایح جستجو

  1. FZ.H

    مرسي.واقعا بهشت بود.كلي عروسك خريديم از يه فروشگاه كه لباس سنتي گيلامن تنشون بود.

    مرسي.واقعا بهشت بود.كلي عروسك خريديم از يه فروشگاه كه لباس سنتي گيلامن تنشون بود.
  2. FZ.H

    خسته نباشي!آره اومديم گيلان.21 تا 23شهريور گيلان بوديم.بهت اس ميدادم.اما گويا نرسيد.

    خسته نباشي!آره اومديم گيلان.21 تا 23شهريور گيلان بوديم.بهت اس ميدادم.اما گويا نرسيد.
  3. FZ.H

    ريگي !نه رگي.درست تلفظ كن!روزهاي اول كه اينجا داشتم ديوونه ميشدم.الان بهترم.شمال هوا چطوره؟راستي...

    ريگي !نه رگي.درست تلفظ كن!روزهاي اول كه اينجا داشتم ديوونه ميشدم.الان بهترم.شمال هوا چطوره؟راستي بام سبز لاهيجان خيلي خيلي قشنگ بود.
  4. FZ.H

    راستي معذرت.من خوبم.چه خبرا؟اين گيلان واقعا بهشته.معركه بود.زاهدان خراب نشده هم اي بدك نيست.برو...

    راستي معذرت.من خوبم.چه خبرا؟اين گيلان واقعا بهشته.معركه بود.زاهدان خراب نشده هم اي بدك نيست.برو تو تاپيك بخون كه من چه زجري دارم مي كشم.
  5. FZ.H

    ببين فقط 2تا كتاب دست خودمه.روم نميشه اين دوتا رو بفرستم.به نظرت اين دوتا رو الان بفرستم و...

    ببين فقط 2تا كتاب دست خودمه.روم نميشه اين دوتا رو بفرستم.به نظرت اين دوتا رو الان بفرستم و باقيشو آبان؟
  6. FZ.H

    سلام.خوبي؟راستي به آقاي مرواريدي بگو من فراموش نكردم كتابها رو.فقط اينكه كتاب دستم دوستمه كه سال...

    سلام.خوبي؟راستي به آقاي مرواريدي بگو من فراموش نكردم كتابها رو.فقط اينكه كتاب دستم دوستمه كه سال قبل واسه ارشد مي خوند.آبان ميرم خونه.حتما حتما ميرم ازش مي گيرم براش پست مي كنم.باشه؟بهش بگو ببخشيد كه دير شد
  7. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

    2 مهر از صبح تا ظهر هر چی لباس تو چمدونه درمیارم و می شورم.همه لباسهای تمیزو.خودم می دونم که تمیزند اما الکی با شستن دوباره اش خودمو سرگرم می کنم.با مریم هم مثل قبل نیستم.نمی دونم چه مرگمه.انگار با تموم دنیا قهرم.این حس روزهای اول اینجا بودنه.فردا صبح قراره با فاطمه بریم دانشکده.
  8. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

    کفش من و مریم دو روز پیش(31)شهریور رفتیم کفش گرفتیم.به کفش فروش گفتیم اگه خوشم نیومد پسش میارم.تو خوابگاه دوباره به پام می کنم و می بینم انگاری بزرگ به چشم میاد.تو همون مغازه هم به دلم اومد که بزرگه.اما کفش فروش اصرار کرده ببرم و اگه خوشم نیومد بیارم.دیروز که با مریم رفتیم و گفتم آقا نمی...
  9. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

    تو این چند روز(امروز 2مهر)همش با مریم تو بازاریم تا آذوقه و وسایل مورد نیازمونو بخریم.هنوز کلی خرید داریم.
  10. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

    31شهریور صبح من و مریم شال و کلاه می کنیم بریم به کارهامون برسیم.من خیلی سرما خوردم.تمام تنم می لرزه. من میرم دفتر گروه مهندسی شیمی.از دانشگاه ادبیات میام بیرون و تاکسی می گیرم.از این وضعیت خوشم نمیاد.مریم رفته تا با استادش صحبت کنه راجع به درسش.منم یه سر به استاد پروژه ام دکتر صمیمی می زنم و از...
  11. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

    وداع دل تو دلم نبود.مامان و مهرشاد منو فرودگاه رسوندند.پرواز یه ساعت تاخیر داشت و من شب قبل اصلا خوب نخوابیدم.شب آخر خونه بودنم همیشه عذاب آوره.تو فرودگاه حین خداحافظی با مامان نه گریه کردم و نه چیز دیگه.صورتشو بوسیدم و گفتم خداحافظ. مامان رو زودتر راهی کردم.خودم تنها نشستم تو فرودگاه و به...
  12. FZ.H

    مرسي گلم.انشالله قسمت شما بشه.

    مرسي گلم.انشالله قسمت شما بشه.
  13. FZ.H

    سلام.خوبي؟دلم عجيب گرفته.عليرضا برام دعا كن.استرس دارم شديد.الان بايد برم سر ترجمه مقالاتم.مواظب...

    سلام.خوبي؟دلم عجيب گرفته.عليرضا برام دعا كن.استرس دارم شديد.الان بايد برم سر ترجمه مقالاتم.مواظب خودت باش.برام دعا كن.حال روحيم شديد بده.
بالا