نتایح جستجو

من چی ام؟ لبخند گرم تو میان سکوت بی پایان اتاق

اهاااان خیلی هم خوب بازم از تایپیک قشنگتون تشکر

علامت سوال☺؟؟؟

زمستانتان سررررشار از ارامش و دانایی

یه تایپیک فوق العاده ممنوووونمم

سلاااام و درود فراوان و عصر بخیر بسیار

از سرتقصیر این سوال هرگز نمیگذرم... چرا چراتو در بت خودت اینچنین ظالمی. کاش جوابی داشتی؟؟؟

زندگی با طعم سکوت. تابحال زندگی را با طعم سکوت صرف کرده اید؟ حال و هوای غریبی دارد. یکی از قانون های بسیار ساده و دلنشین زندگی من این است که هر روز دقایقی بسیار کوتاه بر ایوان خانه بنشینم. و فارق از خواست ها و دوست داشتن ها و بعضی از غم ها و تمام تعلقاتم که جانم را این روزها خسته و شکننده کرده...

فرزاد عزیز. . . خیلی گلی

سلام حال و هوای باشگاه اونم تو پاییز تو این شبای بلند خیلی عجیبه به یاد بودین دوست و پیام فرستادین این یه دنیا ارزشمنده خیلی ممنووووونم راستی اسمتون هم عالییییی

ممنونم پهلوون

حسین من. . . . :(

یاران، شتاب کنید، قافله در راه است. می گویند که گناهکاران را نمی پذیرند؟ آری گناهکاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند . [حضرت] آدم نیز در این قافله، ملازم رکاب حسین علیه السلام است، که او سرسلسله ی خیل پشیمانان است. @Aviny_com

یاران، شتاب کنید، قافله در راه است. می گویند که گناهکاران را نمی پذیرند؟ آری گناهکاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند . [حضرت] آدم نیز در این قافله، ملازم رکاب حسین علیه السلام است، که او سرسلسله ی خیل پشیمانان است. @Aviny_com

یاران، شتاب کنید، قافله در راه است. می گویند که گناهکاران را نمی پذیرند؟ آری گناهکاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند . [حضرت] آدم نیز در این قافله، ملازم رکاب حسین علیه السلام است، که او سرسلسله ی خیل پشیمانان است. @Aviny_com

یاران، شتاب کنید، قافله در راه است. می گویند که گناهکاران را نمی پذیرند؟ آری گناهکاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند . [حضرت] آدم نیز در این قافله، ملازم رکاب حسین علیه السلام است، که او سرسلسله ی خیل پشیمانان است. @Aviny_com

به دنبال خودم می گشتم که به چشمانت رسیدم برایت با لبخند اب و اینه اوردم شمع و پروانه بابونه و نعنا شعر و شبدر تالبخنندم را. دیدی اب را بروی خاک اینه را شکستی شمع را سوزاندی و پروانه مرد. بزرگ شدم شاعر شدم از اینه هزار تکه شدم ازخااک گلی رویید بهار پروانه ایی را همدمش کرد گاه ریختنی ها و...

عزیزیییی ممنونتم

از خدا دردی عمیق و عظیم خواستم دردی که همه چیز جز خودش را از من دور سازد دیدم همه چیز خودش هست و جز او چیزی نیست از خدا درد فراموشی را خواستم درد فراموشی تو دیدم باز رویایت را در خواب هایم زنده کرد راستی ای عشق دردی سخت تر و عظیم تر و شیرین تر از تو وجود دارد؟

منتظر می مونم عکس پیدا کردی بفرستین برام